در کسب و کارهای ایرانی (بخش خصوصی)، سرمایه داران معمولاً ترجیح میدهند تا خودشان مدیر باشند و همه چیز را تحت کنترل خود بگیرند. این شیوه، در آغاز انقلاب صنعتی مرسوم بود که نتیجه ی آن، انقلاب کارگری ناشی از نارضایتی و حاکمیت قوانین ضد نظام برده داری بود.
یکی از ویژگی های مشترک در میان “نسل ایرانی”، این است که تقریباً تمام مردم، عقیده دارند می توانند مدیری لایق، کاربلد و موفق باشند، فقط زمینه اش مهیا نشده!
همین ویژگی، در میان مدیران نیز به چشم خورده و تقریباً با هر مدیرارشدی که صحبت می کنم، این احساس را دارد که یک “پیتر دراکر” و “ادواردز دمینگ” نهفته در وجود خویش دارد و تمام تلاشش بر این است تا بقیه بفهماند، از دل کتاب و مقاله مدیریتی، چیزی بیرون نمی آید، بلکه این تجارب ارزنده هست که نجات بخش سازمان خواهد بود. این تجارب ارزنده از کجا حاصل میشود؟ سعی و خطا! به چه بهایی حاصل می شود؟ از دست دادن زمان و هدر رفت منابع. آخر سر نیز، می بینیم که آنچه حاصل شده، سال ها قبل در کتابی نوشته شده بود!
لطفاً مدیرعامل باشید، روی همین نکات تمرکز دارد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.