مرگ تدریجی یک رؤیا
تمام کارآفرینان دنیا، یک رؤیا در ذهن دارند؛ شاید ماهیّت آن رؤیا در ذهن هر کارآفرین متفاوت باشد اما برای همه، وجود دارد.
اگر این رؤیا وجود نداشت، سازمان و مؤسسهای شکل نمیگرفت و ایده طلایی، مانند هزاران ایدهی خُرد و کلان دیگر که در طول روز به ذهن میآیند و میروند، هم اکنون در پسِ ذهن، استراحت میکرد!
اما آمارها، نکات قابل توجه دیگری به ما گزارش میدهند:
سی درصد از شرکت هایی که سال ۱۹۷۰ میلادی در میان “پانصد شرکت بزرگ دنیا” قرار داشتند، هم اکنون “محو” شدهاند!
ما در مورد شرکتهای کوچک و متوسط که نام و آوازه، شهرت و جایگاهی نداشتهاند صحبت نمیکنیم، از کمپانیهای بزرگی بحث میشود که در میان غولهای تجاری، صنعتی یا خدماتی دنیا حضور داشته و امروز حتی نام آنها را نمیدانیم!
اما علّت چیست؟
کمپانی SHELL، برای فهم علّت این “محو” شدن، کار تحقیقاتی گستردهای انجام داده که در ادامه، بخشی از گزارش آن را میخوانیم:
“… ما متوجه شدهایم که طول عمر متوسط عظیمترین بنگاههای اقتصادی، کمتر از چهل سال است. در اکثر کمپانیهایی که از بین رفتهاند، از مدتها قبل از فروپاشی، نشانههای آن وجود داشت و حتی در مواردی، افرادی خاص متوجه این نشانههای بیماری شدهاند که البته نادیده گرفته شده و هیچ اعتنای جدی به این نشانهها نشده است…”
یکی از نشانهها، قورباغه آرامپز!
اگر قورباغهای را داخل ظرف آب داغ بیندازید، بدون وقفه، به بیرون میجهد. اما همین قورباغه، داخل ظرف آب با دمای معمولی، نشسته و لذت میبرد.
اگر دمای ظرف را به تدریج بالا ببرید، قورباغه هیچ واکنشی از خود نشان نمیدهد تا به تدریج، در اثر بالا رفتن دمای آب، سیستم عصبی قورباغه از کار افتاده، اندام او فلج میشود و دیگر قادر به واکنش نیست! اینچنین است که قورباغه، محکوم به ماندن در ظرف آب شده تا پخته شده و بمیرد.
در گزارش SHELL، این نشانه در مورد سازمانهایی که محو شدهاند، به این شکل درج شده است:
“… مدیران برای به ثمر نشستن تصمیمات خود، هیچ عجلهای نداشته و تمایل داشتهاند که گذر زمان آنها را حل کند. چون در غالب این کمپانیها، نگاه سیستمی وجود نداشته، تمامی مسائل کوچک، مجزای از هم و بیخطر محسوب میشدند لذا مدیران، تلاش میکردند با بی توجهی به این مسائل، خود را از تصمیمگیریهای سخت، خلاص کنند.
به عنوان مثال، خودروسازان امریکایی، هیچ توجهی به رشد آرام خودروسازان ژاپنی نداشتند تا اینکه در سال ۱۹۸۹، سهم خودروی ژاپنی در امریکا، به ۳۰ درصد بازار رسید! آنگاه، برای واکنش نشان دادن فرصت از دست رفته بود و کرایسلر، ورشکست و واگذار شد، فورد خطوط تولید خود را کاهش داد و این داستان تا امروز ادامه یافته است…”
به همین سادگی، درگیر شدن در روزمرگی، عدم رسیدگی بموقع به مشکلات، تأخیر در تصمیمگیری و بیتوجهی به نشانههای کوچک اطراف، مرگ تدریجی رؤیا را رقم میزند؛ رؤیایی که رسیدن به آن، سخت نبوده اما برای رسیدن به آن، نیاز به تصمیمات سخت وجود داشته است.
بدون دیدگاه