روزنوشت مهدی زارع پور

مشاور مدیریت مشهد


اینستاگرام و ماجراهای آن!

در پنجم مارس سال ۲۰۱۰، کوین سیستروم (Kevin Systrom) و مایک کرایگر (Mike Krieger) تصمیم گرفتند این ابزار را راه‌اندازی کنند. واژه‌ی اینستاگرام در حقیقت ترکیب دو واژه Instant Camera و Telegram است که می‌خواهد مفهوم ارسال فوری پیام از طریق “دوربین” را نشان بدهد. بدیهی است که این ابزار که رایگان ارائه شده، تلاش می‌کند شما را بیشتر در خودش نگهدارد و اتفاقاً روی این موضوع، خیلی شفاف و روشن تأکید می‌کند. نکته اساسی این است که باید بین “بودن” و “در الگوریتم قرار گرفتن”، تمایز قائل شویم. “بودن” در اینستاگرام، یعنی من این ابزار را تا حدودی فهمیده‌ام، کار با آن را بلدم و بالاخره با ترکیب متفاوتی از صرف زمان، در آن حضور دارم. اما در الگوریتم قرار گرفتن، یعنی وارد بازی اینستاگرام شدن؛ بازی یک طرفه که ما همواره باید منتظر باشیم قوانین از سوی مقابل ابلاغ شود. چه ایرادی دارد؟ بالاخره این هم یک پلتفرم است برای دیده شدن، کسب و کار، فروش، تبلیغ و…، فعالیت کنیم، سود هم می‌بریم.

تا اینجا هیچ مشکلی نیست بلکه همه چیز خوب و جذاب هم به نظر می‌رسد! اما سؤال اینجاست که در ازای زمانی که برای قرار گرفتن در الگوریتم اینستاگرام صرف می‌کنیم، فرصت استفاده از چه ابزارهای دیگری را از دست داده‌ایم؟! مثلاً در تجربه شخصی خودم، متوجه شدم که برای ساخت یک ویدیو یا اصطلاحاً هماندد Reel، چیزی حدود دو ساعت باید زمان صرف کنم (بدون هیچ سناریو، نقش بازی کردن و…). این در شرایطی است که من فقط پشت میز نشسته، مطلبی که تمایل دارم را گفته و همان لحظه آپلودش می‌کنم (اگر گمان می‌کنید دو ساعت زیاد است، یک مرتبه آزمایش کنید). در این دو ساعت، من می‌توانم دو مقاله به مجموع حدوداً ۴،۰۰۰ کلمه روی سایت رُهام قرار دهم. دو مقاله با موضوع تخصصی و چند ویژگی:

۱. به سئو سایت کمک می‌کند؛

۲. روی سرور شرکت خودمان است و کنترلش نزد تیم خودم است نه تیم اینستاگرام؛

۳. مخاطب من، دنبال خرید کفش، لباس زیر، لباس و… نیست که حتماً لازم باشد تن‌خور آن را ببیند!

۴. هدف من، دیده شدن از طریق شومنی و بازیگری نیست بلکه قرار است آنچه را به‌عنوان دانش فرا گرفته‌ام در اختیار دیگرانی قرار بدهم که دغدغه دارند؛

۵. مخاطبی که در اینستاگرام (محل سرگرمی و تفریح) من را پیدا کند، خیلی جدی نیست! همان فالوو کردن من را هم برای سرگرمی انجام داده تا معمولاً ژست این را هم بتواند بگیرد که در لابه‌لای لاطائلات زرد، یکی دو صفحه خوب هم دارم برای مطالعه!

اجازه بدهید این داستان کوتاه را نقل کنم که می‌گویند از مدیرعامل رولزرویس (Rolls-Royce) (شرکت خودرو سازی که می‌توانید اطلاعات آن را اینجا ببینید) پرسیدند چرا در تلویزیون تبلیغ نمی‌کنید؟ پاسخ داد مشتری ما فرصت تماشای تلویزیون ندارد.

اما همین شرکت در اینستاگرام هم صفحه دارد و گاهی فعالیت می‌کند؛ چرا؟ چون در حد ابزار از آن استفاده می‌کند نه برای قرار گرفتن در الگوریتم. لطفاً قیف را بر عکس نگیرید؛ رولز رویس ابتدا به رولز رویس تبدیل و سپس در اینستاگرام فعال شد؛ کسب و کارهای ما معمولاً می‌خواهند برعکس عمل کنند؛ یعنی شرکت تراشکاری یعقوب تصمیم می‌گیرد به کمک یک انفلوئنسر قوی، طراح و ادمین حرفه‌ای، پیج محشر و تراز اولی ایجاد کند، بعد از اینکه مشتری پیدا شد، تازه فکری به حال چگونه انجام دادن سفارش داشته باشد.

از سوی دیگر، دیدگاه یکپارچه نداشتن، ما را از هدف دور می‌سازد. در حقیقت شاید مشکل، خود این “هدف” است. وقتی “هدف” درست و حسابی نداریم، فکر می‌کنیم به همه چیز نیاز داریم و همه چیز اولویت است. طبیعتاً یک کسب و کار، می‌تواند تمام وقت خود را متمرکز روی اینستاگرام داشته باشد تا “دیده شود”؛ همزمان، “وب‌سایت” خود را نیز ارتقا بدهد تا به رسمیت شناخته شود و از یک متخصص بخواهد تا در لینکدین، مقالات علمی و… را به اسم این شرکت منتشر کند. تا اینجا هیچ مشکلی نیست و اتفاقاً همه چیز جذاب به نظر می‌رسد اما سؤال این است، شما مگرچقدر منابع در اختیار دارید که قرار است در همه جا باشید؟! یکجا باشید، عالی باشید تا اینکه در همه جا، نصف و نیمه باشید. به‌عنوان مثال، ما در رُهام سپهر تابان تصمیم گرفته‌ایم متمرکز روی وب‌سایت خودمان کار کنیم و البته گاهی که وقت اضافه آمد، در اینستاگرام هم در حد استوری یا پست ساده، موضوعی نشر داده و به وب‌سایت ارجاع بدهیم.

نکته مهم اینجاست:

شما مالک یک آنلاین شاپ هستید که تصمیم گرفته‌اید منابع خود را صرف بالا آوردن و در اکسپلور قرار گرفتن صفحه اینستاگرام کنید. تصویربرداری با کیفیت، محتوا سازی رقابتی و جذاب، ویوو میلیونی و همه چیز عالیست تا اینکه در یک بازه زمانی به هر علت، نمی‌توانید به این فعالیت ادامه دهید یا وقفه ایجاد می‌شود. نتیجه؟ تمام منابع شما را “الگوریتم” اینستاگرام هدر می‌دهد چرا؟ چون او را رها کرده‌اید و اولویت او، افرادی است که همیشه مثل کنه به او آویزان هستند. حالا اگر همین منابع را صرف سایت می‌کردید چه می‌شد؟ یک فروشگاه اینترنتی داشتید که حتی اگر مدتی خودتان حضور نداشتید، مطلبی روی سایت نمی‌گذاشتید، باز هم “حذف” یا “بایکوت” نمی‌شدید، صرفاً از صفحه اول به دوم می‌رفتید اما فروش به صفر نمی‌رسید. ضمن با هزینه بسیار پایین‌تر، از طریق یک کارشناس سئو، می‌توانید بدون نیاز به فعالیت‌های عجیب و غریب، وب‌سایت را زنده و پویا نگهدارید. صحبت خیلی در دفاع از وب‌سایت یا نقد اینستاگرام نیست، می‌خواهم روی این نکته تأکید داشته باشم که حساب و کتاب کنید، ببینید این وقتی که صرف یک ابزار می‌کنید، صرف چه چیزهایی دیگری می‌توانست بشود و چه دستاوردهایی داشت؟

و شاید خلاصه مطلب در این جمله باشد:

“هر کاری که بقیه می‌کنند، الزاماً بهترین کار نیست! سبک خاص خود را پیدا کنید.”

پایان

چهارشنبه ۲۱ شهریورماه ۱۴۰۳

ساعت ۱۱:۵۸

مهدی زارع پورمشاهده نوشته ها

من، مهدی زارع پور هستم. علاقمند یا بهتر است بگویم، عاشق علم و هنر مدیریت؛ با تأسیس رُهام سپهر تابان، تلاش دارم تا به کمک کار تیمی، بهره گیری از تجارب ارزنده دنیا و تخصص مدیریت، به ثروت آفرینی هرچه بیشتر کسب و کارهای کوچک و متوسط ایرانی، کمک کنم.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *