روزنوشت مهدی زارع پور

مشاور مدیریت مشهد


چون زیاد انجام دادیم، الزاماً بلد نیستیم!

این مغالطه که چون یک کار را زیاد انجام داده‌ام پس آن را بلدم، برای ما رکود و پس رفت می‌آورد. ما از ثانیه اول عمر، “نفس می‌کشیم” اما چند نفر ادعا داریم که تنفس صحیح را بلدیم؟ در طول روز، حرف می‌زنیم، صحبت می‌کنیم و گفت و گو داریم اما چند نفر، تفاوت صحبت کردن با گفت و گو را می‌دانیم؟! خیلی از مردم، سال‌ها بنا به اتفاق، طی کردن سلسله مراتب، پارتی، چرب زبانی و…، مدیر هستند اما وضعیت کسب و کارها و مملکت را ببینید؟ چند نفر مدیریت را بلد هستند؟ کتاب خواندن هم از این جنس است. من با نحوه‌ی کتاب خواندن صحیح کاری ندارم، یک پله به عقب بر می‌گردم، چطور تشخیص بدهم کتاب خوبی برای خواندن یافته‌ام؟! این یک هنر است و البته مهارت. مهارت است چون در گذر زمان در صورت تمرین، ارتقا پیدا می‌کند و قابل آموزش است. مثلاً وارد کتاب فروشی که می‌شویم، چطور تشخیص بدهیم کتاب “خودت باش جعفر” بهتر است یا کتاب “به کتف چپت بگیر سمیه”؟ در حالیکه شب قبل، یک صفحه اینستاگرامی مربوط به خانمی که فروشگاه لباس زیر دارد، کلّی از این کتاب‌ها تعریف کرده است، دو دل هستیم که کدام را اول بخرم؟ کدام را اول بخوانم؟ این روزنوشت را به موضوع انتخاب کتاب خوب اختصاص داده‌ام با امید به اینکه نقطه شروعی باشد برای افراد علاقمند. همراه من، مهدی زارع‌پور، طراح و تحلیلگر سیستم‌های پویا باشید.

چگونه کتاب خوب را تشخیص بدهیم؟

اصلاً چرا باید کتاب بخوانیم؟!

این سؤال برای افراد کتاب‌خوان حرفه‌ای همان اندازه بی‌ربط است که برای یک بلاگر اینستاگرامی، پرسش از علت ساخت کلیپ و انتشار آن در اینستاگرام! انسان عمر محدودی دارد، مثلاً تصور کنید با خوش‌شانسی، ۸۰ سال سن خواهید داشت. در این ۸۰ سال سن که تقریباً بیست سال آن در خواب گذشته و هفت سال آن در دوره کودکی، به شرط زمین‌گیر نشدن از ۶۰ سالگی به بعد، چند سال مفید برای زندگی کردن باب میل، فرصت داریم؟! یکی از چیزهایی که لذت زندگی کردن را بالا می‌برد، تجربه‌های جدیدی است که پیش از این وجود نداشته؛ مثلاً اگر من عاشق قورمه‌سبزی باشم، پس از مدتی قورمه‌سبزی تبدیل به یک روتین می‌شود، قورمه‌سبزی یکهو قورمه‌قرمزی که نمی‌شود، همان است. حالا اگر یک مرتبه پاستا امتحان کنم و حالم از آن بهم بخورد (که می‌خورد)، متوجه می‌شوم ا؟ چه جالب، از این غذاها هم هست و حالا دوباره که قورمه‌سبزی بخورم، لذت اول تکرار می‌شود. از سوی دیگر، ممکن است در این بین، با غذایی مثل چلو مرغ هم آشنا شوم که از یکنواختی هر روز قورمه‌سبزی خوردن، نجاتم دهد (یک قدم رشد).

کتاب خواندن هم همین کار را می‌کند؛ تجارب دیگران را “مفت” در اختیار من و شما می‌گذارد؛ تجاربی که یک نفر به بهای از دست دادن عمرش به دست آورده را ما در پنج یا شش ساعت می‌خوانیم؛ حیرت‌انگیز نیست؟ اصلاً مگر هدیه‌ای بالاتر از این وجود دارد؟ حالا ممکن است با خواندن چند تجربه و… از دیگران، وقتی می‌خواهیم تصمیم بگیریم یک “حماقت” داشته باشیم، بلافاصله یادمان بیاید که یکجا تجربه این “حماقت” را خواندم، پس به‌جای اینکه عمر و منابع خود را برای این کار هدر بدهم، بروم دنبال چیزی که تا حالا کسی سمتش نرفته یا کمتر رفته است. اینطور است که هم برای خودمان یک هویت خاص و منحصر به فرد خلق کردیم و هم از ثانیه به ثانیه عمر محدودمان، نهایت استفاده را برده‌ایم؛ چطور است که در رستوران تا دانه آخر برنج را می‌خوریم چون پول داده‌ایم، اما ثانیه به ثانیه عمر را قدر نمی‌دانیم؟!

چه کتابی را انتخاب کنم؟

کوتاه، مفید و مختصر، حرف آخر را اول بزنم، کتابی انتخاب کنید که دانسته‌ها، باورها و اعتقادات فعلی را قبلی شما را سخت به چالش می‌کشد. مثلاً اگر عقیده دارید همه عالم و آدم بد هستند، به شما خیانت می‌کنند و باید از همه دور بمانید تا ایمن باشید، کتاب محدودیت صفر را بخوانید تا همه چیز را بر هم بزند. یا اگر عقیده دارید بهترین سبک مدیریت، سبک ژاپنی است، کتاب خاطرات مدیریت در فورد آقای لیاکوکا را مطالعه کنید. چرا این روش را پیشنهاد می‌کنم؟ واضح است. از انجام کارهای تکراری که به نتیجه جدید نخواهیم رسید! یک ربات که از صبح تا شب، جسمی را از نقطه A به نقطه B منتقل می‌کند، چه مهارتی جز این آموخته؟ اگر روزی قرار باشد بین نقطه A و B، فرآیند جدیدی قرار بگیرد، ربات از خط خارج و با ربات جدیدی جایگزین می‌شود. اگر سال‌های سال یک روش را برای فروش انتخاب کرده‌اید و گمان می‌کنید بهترین روش عالم است، شاید ده روش دیگر که فروش شما را متحول کرده و درآمد فعال برایتان ایجاد کند را حذف کرده باشید که فقط با مطالعه متضاد است که متوجه می‌شویم. البته کار سختی است چون آدم عادت دارد به همان شرایط قبل ادامه دهد چون شیوه‌ی جدید، ترسناک است.

نکته مهم دیگری که باید مد نظر داشته باشید، این است که هیچ آدمی روی کره زمین، فقط با کتاب خواندن به جایی نرسیده و نمی‌رسد. آنجایی آغاز تحول است که وقتی خواندیم، اقدام کنیم، از نتیجه بازخورد گرفته و برای بهتر شدن، یک منبع جدید مطابق با همان نیاز یا نقطه ضعف بخوانیم. حضور یک مربی در کنار آدم کتابخوان، از نان شب واجب‌تر است؛ او زوایای کاربردی و پنهان کتاب را به تنهایی توانایی درک و کشفش را نداریم، چنان جذاب برای ما باز می‌کند که گویی مغزمان را بزرگ‌تر کرده است. تمام آدم‌های موفق دنیا، هدایتگر داشته‌اند در غیر اینصورت، عمرشان برای رسیدن به مرحله هدایتگری یا Coaching، کفاف نمی‌داد.

نویسندگان تأکید می‌کنند که وقتی با هدفِ خواندن تحلیلی به سراغ کتابها می‌روید، کتابهایی را انتخاب کنید که کمی از سطح درک و آگاهی شما بالاتر باشند. آن‌ها تأکید می‌کنند که اگر قرار باشد کتابی را انتخاب کنیم که همه‌ی نکات و توضیحات آن به سادگی قابل درک باشد، احتمالاً در مقابل وقتی که برای خواندنش صرف می‌کنیم، دستاورد چندانی نخواهیم داشت. البته واضح است که خواندن کتابی که سطح آن کمی از ما بالاتر است، ممکن است زمان‌بَر و کمی کُند‌تر باشد و فشار ذهنی بیشتری هم به ما وارد کند.

از متمممحمدرضا شعبانعلی

سخن پایانی

خیلی روی حرف آدم‌هایی که اهل کتاب نیستند حساب باز نکنید؛ آن‌ها معمولاً “خیلی” حرف می‌زنند و اکثر آن حرف‌ها، دو پول سیاه ارزش ندارد، چرا؟ سیستمی که ورودی آن معتبر نیست، چطور انتظار داشته باشیم خروجی معتبر داشته باشد؟! این افراد معمولاً در شب نشینی، گروه‌های خانوادگی و… مطالبی را می‌شنوند، در شبکه‌های خبری چیزهایی می‌خوانند و فکر می‌کنند دنیا همین است. از این افراد بخواهید یک خبر را تحلیل کنند، مثل یاکریم به شما زُل زده و پاسخی ندارند. زمان خود را صرف این افراد نکنید چون دائم چیزهای قدیمی را با لحن جدید تکرار می‌کنند.

این کتاب‌ها را خودم خواندم و خیلی دوست داشتم:

مدیر مدرسه، خمره، جنایت و مکافات، کیمیاگر، دیگر کسی آنجا باقی نماند، هنر پرسشگری، یک روز برای غیر ممکن‌ها، خواستن توانستن نیست، صفر به یک، بهره‌وری آرام، هنر مذاکره، بیشعورهای پوست کلفت، استاد عشق، ثروت ملل، جامعه‌شناسی خودمانی و چشم‌هایش.

پایان

سه‌شنبه ۲۰ شهریورماه ۱۴۰۳

ساعت ۱۳:۴۳

مهدی زارع پورمشاهده نوشته ها

من، مهدی زارع پور هستم. علاقمند یا بهتر است بگویم، عاشق علم و هنر مدیریت؛ با تأسیس رُهام سپهر تابان، تلاش دارم تا به کمک کار تیمی، بهره گیری از تجارب ارزنده دنیا و تخصص مدیریت، به ثروت آفرینی هرچه بیشتر کسب و کارهای کوچک و متوسط ایرانی، کمک کنم.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *