پنج ویژگی که مشاور کاربلد دارد!
اگر مالک کسب و کار یا مدیر یک سازمان هستید، احتمالاً به فکر انتخاب مشاور بودید اما وقتی خواستید انتخاب کنید، با چالش جدی مواجه شدید که کاملاً بدیهی، طبیعی و صحیح هست. “مشاور” بودن در جهان سوم، از خرید یک خودکار سادهتر هست. چرا؟ شما برای خرید خودکار، مجبورید یا از منزل بیرون تشریف ببرید و حضوری انتخاب کنید یا در پلتفرمهای آنلاین، مدتی جستجو کرده، نظرات رو بخونید و بالاخره تصمیم به خرید بگیرید، پرداخت کنید و منتظر تحویل بشینید؛ اما برای مشاور شدن، کافی هست یک شماره موبایل و یک ایمیل داشته باشید؛ یک عکس خوب هم از قبل در گالری موبایلتون ذخیره باشه تا در کمتر از یک دقیقه، صفحه خودتون بهعنوان “مشاور” در اینستاگرام رو، بسازید و در قسمت Bio هر آنچه دلتون خواست، اضافه کنید؛ واقعاً به همین سادگی هست، سادهتر از خرید خودکار.
حالا مبنای اینکه تصمیم گرفتیم بهعنوان مشاور فعالیت کنیم چی هست؟ آیا واقعاً توانایی و مهارت مشاوره دادن داریم؟ آیا ویژگیهای مورد نظر یک مشاور متوسط تا خوب، شامل حال ما هست؟ آیا زیرساختها و زیربنای لازم برای مشاور شدن، مهیا شده؟ آیا مشاور بودن، Passion زندگی ما هست یا یک شیوه جذاب برای کسب درآمد؟
من از اواخر دوره کارشناسی، علاقه خاصی به کارهای “بهینهسازی” و “بهبود” داشتم در حدی که حتی پایاننامه کارشناسی رو هم مرتبط با “بهینهسازی” در رشته مهندسی مکانیک انتخاب کردم و اون رو کاملاً در یکی از سازمانهای دولتی مشهد، پیادهسازی و اجرا کردیم. در همین راستا، بعد از تحصیلات (از روی کنجکاوی و علاقه) در حوزه مدیریت و بهصورت تخصصی در زیرشاخه جذاب، کلیدی و نو “سیستمها”، شروع به کسب تجربه مرتبط در صنعت و بخش خصوصی کردم.
تجربه از مسئول دفتری تا مدیرعاملی در صنعت و بخش خصوصی، با تمام حواشی و متن حاکم بر آن که دوره بسیار جذاب و دوستداشتنی بود؛ از این بابت که فرصت این پیدا شد تا هر آنچه خوانده بودم، در عمل اجرا کنم و نتیجه رو هم ببینم؛ از سوی دیگه، بنا به موقعیت شغلی، با مشاورها، مدیران مشهور، کسب و کارهای خارجی مطرح و… هم در ارتباط بودم که دانش و بینش مؤثری در اختیار من قرارداد. مذاکرههای تجاری با تیمها و شرکتهای مختلف، چالشهای چند بُعدی در بحرانهایی مثل تحریم، آسیب تجهیزات روی کشتی، توقف در گمرک، ورود به بلک لیست ارگانهای دولتی و… در کنار حقوق معوق، اعتصاب، ترک کار دستهجمعی، رفتن تا مرز ورشکستگی و… که شبیه یک کوره “مدیر سازی” عمل کرد.
مشکل چه بود؟
در پایان این دوره هیجانانگیز درگیر با امور اجرایی و مدیریت مستقیم، آنچه متوجه شدم این بود که مشکل اساسی ما در بخش خصوصی، “تخصصهای فنی و مهندسی” نیست؛ “مهارتهای نرم و مدیریتی” است. ما مهندسها، پزشکها، تکنیسینها، جوشکارها، تراشکارها و… بسیار توانمند، باسواد، باتجربه، کاربلد و حرفهای داریم که تحت مدیریتهای ضعیف، به شکوفایی نمیرسند و بهجای متن، درگیر حاشیه هستند.
بعداً متوجه شدم برخی مشاورها، توزیع “دانش” یا حتی بدتر، “توزیع اطلاعات” رو به اسم مشاوره انجام میدن! یعنی چی؟ دو تا کتاب خونده، پنج سال تجربه کارمندی داشته، سه تا دوره شرکت کرده، حالا مجموع این اطلاعات و دانش رو قبل از تبدیل شدن به خرد (Wisdom)، در اختیار افراد قرار میده و اسمش رو گذاشته مشاوره؛ افرادی که در این حوزه مطالعه و تحقیق ندارن هم واقعاً جذب شده اما در طول مسیر (معمولاً پس از یکسال)، متوجه این نکته میشن که “دانش” زیادی دارن که قابل اجرا نیست!
اینکه چطور دانش خودمون رو به سطح خرد (Knowledge To Wisdom) ارتقا بدیم، موضوع این روزنوشته نیست؛ من فقط خواستم بهعنوان کمک و راهنمایی سرانگشتی، چند ویژگی یا معیار، برای سنجش در اختیار افرادی قرار بدم که میخوان مشاور برای خودشون یا کسب و کارشون انتخاب کنند. بدیهی هست که این شاخصها، فقط جنبه “راهنمایی و تسهیل” داره و بهتر این هست که خودتون هم با توجه به شناختی که از خودتون دارید، بیشتر تفکر کنید.
مشاور کی هست؟
مشاور تقریباً شبیه راهنما هست؛ کسی که از بیرون (همین خودش مهارت هست!) به کسبوکارتون نگاه میکنه، مشکلات رو میبینه، فرصتها رو پیدا میکنه و بهتون کمک میکنه مسیر درست رو برین. اما نه هر راهنمایی! یه مشاور خوب، مثل یه دوست باهوش و باتجربهست که هم علم داره، هم تجربه، و هم دلش واقعاً با شماست. اینکه اشاره کردم دلش با شما هست، مفهومی عمیق رو شکل میده؛ یعنی:
مشاوری که خودش تا حالا دسته چک نداشته که بخواد چک برگشتی داشته باشه؛
یک روز مدیریت یک کسب و کار کوچک رو هم بر عهده نداشته؛
در دوره کارمندی، دستاوردهای خوبی داشته اما نمیدونه که تعمیمپذیری معمولاً پاسخگو نیست؛
درکی از موانع، زیرساختهای معیوب و… نداره و خیلی رؤیایی و آکادمیک فکر میکنه،
نمیتونه با شما همدلی کرده و متوجه حس و حال شما در لحظه خاص باشه! همین امر، به مرور شکاف ایجاد کرده و باعث هدر رفت هزینه خواهد شد.
این تعریف رو بررسی کنید:
مشاور مدیریت کسبوکار، فردی متخصص و آموزشدیده است که با تکیه بر دانش علمی و تجربه عملی، به سازمانها یا افراد کمک میکند تا چالشهایشان را شناسایی کنند، فرصتهای رشد را کشف کنند و راهحلهای مؤثر و پایدار پیادهسازی کنند. برخلاف یک کارمند داخلی که ممکن است درگیر جزئیات روزمره شود، مشاور از منظر بیرونی و کلنگر به سیستم نگاه میکند و با تحلیل روابط بین اجزای مختلف (مثل فرآیندها، منابع انسانی و بازار)، راهکارهایی ارائه میدهد که همراستا با اهداف استراتژیک باشد. به بیان دیگر، مشاور مثل یک معمار سیستم است که نهتنها نقشه را طراحی میکند، بلکه میداند چطور آن را به اجرا درآورد. این نقش نیازمند ترکیبی از تفکر تحلیلی، مهارت حل مسئله و توانایی برقراری ارتباط مؤثر با ذینفعان است تا تغییرات لازم با کمترین مقاومت و بیشترین تأثیر اعمال شوند.
یک نکته بسیار مهم و تأثیرگذار، توجه به “تحصیلات” مشاور هست. چرا باید به تحصیلات و گرایش مشاور دقت کنیم؟
انتخاب مشاور برای کسبوکار یه تصمیم حساسه و یکی از چیزایی که باید قبلش چک کنید، تحصیلات و گرایش تخصصیشه. چرا؟ چون تحصیلات مشاور مثل یه عدسی عمل میکنه که زاویه دیدش رو به مسائل شکل میده و ممکنه راهحلهاش رو جهتدهی کنه.
از نظر علمی، تحقیقات نشون میدن که پیشزمینه تحصیلی افراد روی نحوه تحلیل و حل مسئلهشون تأثیر مستقیم داره. مثلاً توی یه مطالعه توی Journal of Management Studies (نویسنده: Hambrick & Mason, 1984)، مفهوم “تئوری سطح بالای سازمان” مطرح شده که میگه تحصیلات و تجربههای قبلی مدیران و مشاوران، فیلترهای شناختیشون رو میسازه و تصمیمگیریهاشون رو تحت تأثیر قرار میده. اگه مشاوری توی منابع انسانی (HR) تحصیل کرده باشه، احتمالاً بیشتر به فرهنگ سازمانی، انگیزه کارکنان و ساختار تیمی توجه میکنه، در حالی که کسی با تحصیلات مالی، ممکنه راهحلهاش رو حول تحلیل هزینهها و سودآوری بچرخونه.
این جهتگیری لزوماً بد نیست، ولی اگه با نیاز شما همراستا نباشه، میتونه مشکلساز بشه. فرض کنین دنبال یه مشاور برای تدوین استراتژی بلندمدت هستین، اما مشاورتون گرایشش عملیات (Operations) باشه. ممکنه بهجای نگاه کلان به بازار و رقبا، زیادی توی جزئیات فرآیندها غرق بشه. یا مثلاً مشاوری با تحصیلات بازاریابی، ممکنه بیش از حد روی برندینگ تمرکز کنه، در حالی که مشکل اصلی شما توی زنجیره تأمین باشه.
نکته خیلی مهم:
“مشکل فعلی کسب و کار، شما رو ممکنه گمراه کنه؛ چطور؟ فرض بر این بگیرید که مشکل امروز شما، ترک کار یا عدم تمایل افراد برای کار کردن پیش شما هست؛ در ظاهر، موضوع به منابعانسانی مربوط هست اما در عمل، ممکنه موضوع به کیفیت محصول، جامعه هدف بازار شما و موضوعات استراتژیک برگرده که اگر تمرکز روی خدمات رفاهی و… بگذارید، نه تنها مسأله حل نمیشه که بر عکس، عمق میگیره و سختتر حل میشه!”
مطالعه تکمیلی:
ویژگیهای مشاور خوب
حالا یه مشاور خوب چه چیزایی باید داشته باشه؟ به نظر من این پنج تا خیلی مهم هستن:
- فهم سیستمهای پویا: باید بتونه همهچیز رو با هم ببینه. مثل یه پازل که همه تیکهاش به هم ربط دارن؛
- تحصیلات مرتبط و معتبر: درسش رو خونده باشه و پایه علمی قوی داشته باشه.
- تجربه عملی واقعی: نه فقط تئوری، بلکه تجربهای که با علم جور دربیاد و سعی و خطا نباشه.
- مطالعه مداوم: همیشه بهروز باشه و بتونه الگوها و تغییرات رو بفهمه.
- اشتیاق به کار: عاشق این باشه که به بقیه کمک کنه، نه فقط دنبال پول باشه.
یه نکته مهم توی انتخاب مشاور اینه که مراقب باشین کسی رو انتخاب نکنین که بهجای حل مشکل، فقط اون رو به زمان دیگهای شیفت بده. این یعنی چی؟ بعضی مشاورها، چه از روی ناآگاهی چه به عمد، راهحلهایی میدن که فقط علائم مشکل رو موقتاً کم میکنه، بدون اینکه به ریشه اصلی بپردازن. مثلاً اگه یه شرکت مشکل نقدینگی داره، ممکنه پیشنهاد بدن یه وام جدید بگیرن. این کار شاید الان فشار رو کم کنه، ولی توی بلندمدت، بدهی بیشتر میشه و مشکل بزرگتر برمیگرده.
چرا این اتفاق میافته؟
دلیلش معمولاً یکی از سه مورد هست:
- کمبود دانش سیستمی: مشاوری که نتونه کل سیستم رو ببینه، فقط به علائم سطحی توجه میکنه.
- فشار زمان: گاهی مشتری انتظار راهحل سریع داره و مشاور هم مجبور میشه یه چیزی سرهم کنه.
- منفعتطلبی: بعضی وقتا هم مشاور میخواد پروژه رو کش بده یا بعداً دوباره دعوت بشه!
قبل از انتخاب مشاور، ازش بپرسین چطور میخواد مشکل رو حل کنه. اگه راهحلش فقط کوتاهمدت به نظر میاد، زنگ خطر باید براتون روشن بشه. دنبال کسی باشین که ریشه مشکل رو پیدا کنه و راهکاری بده که پایدار باشه، نه اینکه فقط توپ رو بندازه توی زمین آینده. مثلاً ازش بخواین بگه “این راهحل توی ۶ ماه یا ۱ سال بعد چه اثری داره؟” اینجوری میفهمین داره عمیق نگاه میکنه یا فقط سطحی رد میشه.
مطالعه تکمیلی:
بدون دیدگاه