افشای حقایق فروش مدرک MBA و DBA؛
چرا مدیریت کاربردی نیازمند تفکر سیستمی است؟
مدیریت کاربردی چیست؟ (به زبان ساده)
مدیریت کاربردی فراتر از حفظ تعاریف کلاسیک آکادمیک، هنر و دانش پیادهسازی استراتژیها در دل آشوبهای محیط واقعی کسبوکارهای امروزی است. این مفهوم بنیادین به معنای توانایی یک مدیر در ترکیب هوشمندانه تفکر سیستمی و مهارتهای نرم برای تبدیل چالشهای پیچیده سازمانی به نقشههای راه اجرایی و قابل اندازهگیری است که در نهایت فارغ از القاب و عناوین، منجر به خلق ارزش افزوده و رشد پایدار در سازمان میشود.
پشت پرده بازار سیاه فروش مدرک؛
از توهم دانایی تا مدرک گرایی
زمانی که نگاهی عمیق و تحلیلی به فضای تبلیغاتی شهر و رسانههای اجتماعی میاندازیم [حتی بیلبوردهای تبلیغاتی دانشگاه فردوسی مشهد!]، با واقعیتی تلخ و تکاندهنده مواجه میشویم که میتوان آن را سودجویی فرهنگی نامید. امروزه فروش مدرک MBA و DBA تبدیل به یک صنعت پررونق اما مخرب شده است که پایههای اعتماد در اکوسیستم کسبوکارهای ایرانی را هدف قرار داده و متاسفانه بسیاری از افراد ناآگاه را به سمت سرابی از موفقیت سوق میدهد. در این بازار سیاه که ظاهرش را با لعاب تأییدیه وزارت علوم و گواهینامههای بینالمللی چند زبانه تزیین کردهاند، آنچه واقعاً معامله میشود دانش یا تخصص نیست، بلکه القابی دهانپُرکن است که تنها کارکردشان ارضای حس برتریجویی و ایجاد یک پرستیژ کاذب برای خریدار است. مشکل بنیادین از جایی آغاز میشود که فردی بدون داشتن تجربه زیسته در محیط کار و بدون درک چالشهای واقعی مدیریت، صرفاً با پرداخت مبلغی مشخص و گذراندن دورههایی که محتوایشان اغلب کپیبرداریهای سطحی از تئوریهای تاریخ گذشته است، خود را صاحبنظر میپندارد. این پدیده خطرناک که ما آن را توهم دانایی مینامیم، بزرگترین آفت برای یک مشاور کسب و کار یا مدیری است که قصد دارد سکان هدایت یک سازمان را در دست بگیرد. خریدار این مدارک تصور میکند با نصب یک کاغذ زرکوب روی دیوار دفترش، صلاحیت لازم برای تصمیمگیریهای کلان را پیدا کرده است، غافل از اینکه مدیریت یک دانش پویا و زنده است که در میدان عمل و با حل بحرانها آموخته میشود نه با نشستن در کلاسهای خالی از محتوا.
از دیدگاه آسیبشناسی سیستمی، رواج مدرکگرایی باعث میشود که معیارهای شایستهسالاری در سازمانها جابهجا شود و کاغذها جایگزین کارنامه عملی افراد گردند. مؤسساتی که به حراج این عناوین مشغولاند، در واقع در حال تزریق ویروس ناکارآمدی به بدنه اقتصاد هستند زیرا خروجی این سیستم، مدیرانی است که زبان مشترک با پرسنل را نمیفهمند، با مفهوم فرآیند بیگانهاند و تصور میکنند راه حل تمام مشکلات در کتابهای ترجمه شده نهفته است. برای یک متخصص که سالها با رویکرد تفکر سیستمی به تحلیل کسبوکارها پرداخته است، دیدن مدیری که فرق بین علّت و معلول را نمیداند اما عنوان دکترای حرفهای را یدک میکشد، نشانهای روشن از سقوط استانداردهای حرفهای است. باید پذیرفت که این مسیر میانبر، نه تنها به مقصد نمیرسد بلکه فرد را در هزارتوی توهم تخصص گرفتار میکند که خروج از آن هزینههای گزافی برای خود فرد و جامعه پیرامونش خواهد داشت.
چرا خرید مدرک MBA و DBA بدون مهارت،
خیانت به خودمان و کسب و کار است؟
ورود به عرصه مدیریت بدون مجهز بودن به سلاح تخصص و مهارت، دقیقاً مانند فرستادن سربازی بدون آموزش به خط مقدم جنگ است که نتیجهای جز شکست و اتلاف منابع نخواهد داشت. خرید مدرک MBA و DBA بدون پشتوانه مهارتی، خیانتی آشکار به روح کسبوکار و سرمایههای انسانی یک سازمان محسوب میشود زیرا این مدارک قرار است گواهی بر توانایی حل مسئله و رهبری باشند، نه سندی برای فریب ذینفعان. وقتی یک مدیر یا کارآفرین به جای تمرکز بر یادگیری واقعی و توسعه فردی، به دنبال خرید اعتبار از طریق کاغذهای رنگین است، در واقع اولین خشت دیوار کسبوکار خود را کج مینهد و بر اساس قوانین سیستمها، این انحراف کوچک در ابتدا، به فروپاشیهای بزرگ در آینده منجر خواهد شد.

یک مدیر دارای مدرک بیمحتوا (بدون پشتوانه دانشی)، شاید بتواند در کوتاهمدت با اصطلاحات مدیریتی دیگران را مرعوب کند، اما در مواجهه با اولین بحران واقعی، ناتوانی او آشکار میشود. مدیریت نیازمند تسلط بر مهارتهای نرم مانند ارتباط مؤثر، هوش هیجانی، مذاکره و تیمسازی است که هیچکدام در بستههای فروش مدرک تدریس نمیشوند. این افراد معمولاً فاقد تفکر سیستمی هستند و نمیتوانند اجزای مختلف سازمان را به عنوان یک کل واحد ببینند؛ بنابراین تصمیماتی میگیرند که شاید در یک بخش سودده باشد اما در بخش دیگر سازمان فاجعه میآفریند. به عنوان مثال، مدیری که مدرک دارد اما درک عمیقی از مدیریت منابع انسانی ندارد، با تصمیمات مکانیکی و دستوری، انگیزه تیم را نابود میکند و بهرهوری را به شدت کاهش میدهد. علاوه بر این، اتکا به مدارک خریداری شده مانع از تدوین یک نقشه راه اصولی برای رشد کسبوکار میشود. کسی که مسیر یادگیری را دور زده است، نمیتواند مسیر رشد را برای سازمانش ترسیم کند. او به جای تحلیل دادهها و واقعیتهای بازار، به کلیشهها پناه میبرد و نسخههای آمادهای را میپیچد که با زیستبوم کسبوکارهای ایرانی همخوانی ندارد. خیانت اصلی اینجاست که منابع مالی، زمان و انرژی پرسنل صرف آزمون و خطاهای فردی میشود که توهم دانایی دارد. در دنیای واقعی و عملیاتی، بازار به مدرک شما احترام نمیگذارد، بلکه به ارزش افزودهای که خلق میکنید پاداش میدهد. بنابراین، تکیه بر عناوین خالی از مهارت، قمار کردن با سرنوشت یک بنگاه اقتصادی و معیشت کارکنان آن است که از نظر اخلاق حرفهای و اصول مدیریت کاربردی، امری کاملاً مردود و غیرقابل توجیه به شمار میآید.
گذار از مدرک گرایی به مهارت آموزی؛
جایگاه تفکر سیستمی در مدیریت کجاست؟
عبور از سد ضخیم مدرکگرایی و ورود به دنیای واقعی مهارتآموزی، نیازمند تغییری بنیادین در نوع نگرش ما به پدیدههای سازمانی است که در ادبیات مدیریت نوین از آن به عنوان تغییر پارادایم یاد میشود. در نگاه سنتی و مدرکمحور، سازمان شبیه به یک ماشین مکانیکی ساده تصور میشود که اگر قطعهای خراب شد، با تعویض آن یا صدور یک بخشنامه جدید، مشکل حل میشود اما واقعیت بازار امروز شبیه به یک موجود زنده و پیچیده است که قوانین علّت و معلولی خطی در آن پاسخگو نیستند. دقیقاً در همین نقطه است که تفکر سیستمی به عنوان حلقه گمشده مدیریت ایرانی رخنمایی میکند و تفاوت میان یک مدیر کاغذبهدست و یک رهبر استراتژیک را آشکار میسازد. تفکر سیستمی به ما میآموزد که سازمان مجموعهای از اجزای جدا از هم نیست، بلکه شبکهای درهمتنیده از تعاملات است که هر تصمیم کوچک در واحد فروش میتواند طوفانی از تغییرات را در واحد تولید یا منابع انسانی ایجاد کند. مدیرانی که به جای خرید القاب پرطمطراق، وقت خود را صرف درک عمیق پویایی سیستمها و تحلیل بازخوردها میکنند، متوجه میشوند که بسیاری از مشکلات امروزی سازمان، ناشی از راهحلهای سطحی و مقطعی دیروز است. آنها میدانند که در دل آشوب و عدم قطعیت بازار، داشتن یک مدرک دکتری تضمینی برای بقا نیست، بلکه توانایی دیدن کل تصویر و درک ارتباطات پنهان میان اجزا است که مزیت رقابتی خلق میکند. مهارتآموزی در عصر جدید یعنی یاد بگیریم چگونه الگوهای تکرارشونده شکست را شناسایی کنیم و به جای مبارزه با معلولها، ریشه اصلی مشکلات را با نگاهی جامعنگر بخشکانیم. این نوع از مدیریت کاربردی که بر پایه بینش سیستمی بنا شده، هرگز در جزوههای کپیبرداری شده موسسات فروش مدرک یافت نمیشود، زیرا حاصل کنکاش ذهنی و تجربه عملی در برخورد با چالشهای زنده کسبوکارهای پویا است.
اهمیت حیاتی مهارت های نرم در
موفقیت مدیران (آنچه در مدرکِ فروشی نیست!)
اگر دانش فنی و تئوریهای آکادمیک را سختافزار مدیریت بدانیم، بدون شک مهارتهای نرم همان سیستمعاملی هستند که به این سختافزار جان میبخشند و امکان بهرهبرداری از آن را فراهم میکنند. فاجعه اصلی در بازار فروش مدارک مدیریتی این است که خریداران تصور میکنند مدیریت یعنی تسلط بر اعداد، ارقام و فرمولهای مالی، در حالی که در میدان عمل، مدیریت یعنی هنر تعامل با پیچیدهترین موجود خلقت، یعنی انسان. مهارتهای نرم شامل تواناییهایی نظیر هوش هیجانی، ارتباط مؤثر، مذاکره، حل تعارض و رهبری الهامبخش است که هیچکدام با خواندن چند اسلاید پاورپوینت یا دریافت یک گواهینامه طلایی قابل انتقال نیستند. این مهارتها در کوره تعاملات روزمره و با تمرین و ممارست در برخورد با چالشهای انسانی صیقل میخورند و دقیقاً همان چیزی هستند که یک مدیر معمولی را به یک رهبر کاریزماتیک تبدیل میکنند.
در دنیای کسبوکار امروز که رقابت بر سر جذب و نگهداشت استعدادهاست، مدیری که فاقد مهارتهای نرم باشد، حتی با داشتن بالاترین مدارک تحصیلی نیز محکوم به شکست است. او نمیتواند در تیم خود همدلی ایجاد کند، قادر به شنیدن صدای خاموش نارضایتی کارکنان نیست و در میز مذاکره به جای خلق ارزش مشترک، تنها به منافع آنی میاندیشد. موسسات فروشنده مدرک هرگز نمیتوانند مهارت شنیدن فعال یا تابآوری در برابر بحران را به کسی بفروشند، زیرا این ویژگیها ریشه در توسعه فردی و خودشناسی عمیق دارند. موفقیت پایدار یک کسبوکار در گرو ایجاد فرهنگی است که در آن اعتماد و شفافیت جریان دارد و این مهم تنها توسط مدیرانی محقق میشود که روی شخصیت و مهارتهای ارتباطی خود سرمایهگذاری کردهاند، نه کسانی که اعتبارشان را از یک کاغذ دیواری گرانقیمت وام گرفتهاند.
تدوین نقشه راه اصولی؛ توصیه یک مشاور
کسب و کار برای رشد پایدار
رشد و توسعه یک کسبوکار یا حتی مسیر شغلی یک مدیر، هرگز اتفاقی و تصادفی نیست، بلکه نیازمند طراحی دقیق و هوشمندانهای است که ما آن را نقشه راه مینامیم. برخلاف رویکرد سطحی خرید مدرک که وعده رسیدن به مقصد را در یک شب میدهد، تدوین نقشه راه اصولی فرآیندی است که با شناخت دقیق وضعیت موجود آغاز میشود و با ترسیم واقعبینانه وضعیت مطلوب ادامه مییابد. به عنوان یک مشاور کسب و کار که سالهاست با چالشهای رشد سازمانها دست و پنجه نرم میکنم، همواره به مدیران توصیه میکنم که به جای جستجوی میانبرهای پرهزینه و بیفایده، زمان خود را صرف طراحی معماری آینده سازمانشان کنند. این نقشه راه باید مبتنی بر واقعیتهای بازار، منابع در دسترس و ظرفیتهای درونی سازمان باشد و نه بر اساس آرزوهای دور و دراز یا کپیبرداری از مدلهای شکستخورده دیگران. یک نقشه راه کارآمد، سندی ایستا و تزئینی نیست، بلکه راهنمایی زنده و دینامیک است که در هر مرحله از رشد، نیاز به بازبینی و اصلاح دارد. در این مسیر، نقش مشاور و منتور نه به عنوان یک فروشنده دانش، بلکه به عنوان یک همسفر باتجربه تعریف میشود که در پیچهای تند تصمیمگیری و گردنههای بحران، چراغ راه را روشن نگه میدارد. تدوین این استراتژی به مدیران کمک میکند تا از پراکندهکاری پرهیز کنند، منابع محدود خود را بر روی اهداف کلیدی متمرکز سازند و گامبهگام به سمت چشمانداز خود حرکت کنند. در نهایت، آنچه باعث رشد پایدار و ماندگاری نام یک برند یا مدیر میشود، داشتن همین برنامه منسجم و تعهد به اجرای آن است، نه کلکسیونی از مدارک رنگارنگ که هیچ استراتژی و فکری پشت آنها نهفته نیست.

چگونه به جای خرید مدرک، مسیر مدیریت
کاربردی را با منتورینگ طی کنیم؟
در پایان این واکاوی انتقادی و پس از کنار زدن پردههای فریبنده بازار فروش مدارک، زمان آن رسیده است که با صداقت تمام به یک سؤال بنیادین پاسخ دهیم که اگر مدرک کاغذی راهگشا نیست، پس مسیر حقیقی ورود به دنیای حرفهای مدیریت چیست؟ پاسخ در تغییر زاویه دید ما از نتیجهگرایی صرف به سمت فرآیندگرایی نهفته است. مدیریت کاربردی یک مقصد نیست که با خریدن یک گواهینامه به آن برسید، بلکه یک سفر مداوم و بیپایان از یادگیری، تجربه کردن، شکست خوردن و دوباره برخاستن است. کسانی که به دنبال میانبرهای پولی میگردند، در واقع خود را از تجربه شیرین و البته دشوار حل مسائل واقعی در دل سیستمهای پیچیده محروم میکنند. ما در دنیایی زندگی میکنیم که سرعت تغییرات تکنولوژی و بازار از سرعت چاپ کتابهای درسی بیشتر است، بنابراین تکیه بر دانش منجمد شده در جزوات قدیمی که تنها برای صدور مدرک تدریس میشوند، مانند استفاده از نقشه قرن پیش برای مسیریابی در شهر هوشمند امروز است. راهکار جایگزین و اصولی، حرکت به سمت منتورینگ و استفاده از منابع آموزشی زندهای است که نبض بازار در آنها میتپد. یک مدیر توانمند نیازمند دسترسی به دانشی است که سیال، بهروز و عملیاتی باشد. دقیقاً بر همین اساس و با هدف مقابله با جریان مخرب مدرکفروشی و احیای ارزش واقعی آموزش، در مدرسه کسب و کار رُهام تصمیم گرفتیم مسیری متفاوت و ارزشآفرین را خلق کنیم. ما معتقدیم که دانش مدیریت نباید در انحصار کسانی باشد که توان پرداخت هزینههای گزاف را دارند، بلکه باید در دسترس هر ذهن جستجوگری باشد که دغدغه رشد و اصلاح سیستمها را دارد. به همین منظور، یک دوره رایگان MBA را طراحی و پیادهسازی کردهایم که برخلاف دورههای تجاری و ویترینی، کاملاً بر اساس نیازهای واقعی و چالشهای روزمره مدیران ایرانی تدوین شده است.
این دوره یک آرشیو ثابت و خاکخوردنی نیست، بلکه یک ارگانیسم زنده محسوب میشود که محتوای آن به صورت دائم و همگام با جدیدترین متدولوژیهای روز دنیا و بازخوردهای میدانی بهروزرسانی میگردد. هدف ما در این دوره رایگان، اعطای یک کاغذ بیارزش نیست، بلکه انتقال عصاره مدیریت کاربردی، تقویت تفکر سیستمی و آموزش مهارتهای نرمی است که در هیچ فروشگاه مدرکی پیدا نمیشود. ما در مدرسه کسب و کار رُهام بستری را فراهم کردهایم تا شما بتوانید بدون ریسک مالی، عیار واقعی خود را بسنجید و مفاهیم را بلافاصله در کسبوکار خود پیادهسازی کنید. این دعوت نامهای است برای گذار از توهم دانایی به سمت خرد عملی؛ جایی که اعتبار شما نه از قابی که بر دیوار کوبیدهاید، بلکه از کیفیت تصمیمات و نتایجی که رقم میزنید سرچشمه میگیرد. پس اگر آمادهاید تا به جای خریدار مدرک، به یک رهبر واقعی تبدیل شوید، این مسیر یادگیری پویا و رایگان، نقطه شروعی مطمئن برای تدوین نقشه راه موفقیت شماست.

