معرفی کتاب های کاربردی در حوزه مدیریت و توسعه فردی

معرفی کتاب های مفید در حوزه مدیریت و توسعه فردی


معرفی کتاب‌ + جدول

شنبه پنجم آبان‌ماه ۱۴۰۳، در جمع مدیران تحقیق و توسعه واحدهای صنعتی، معدنی و تجاری استان خراسان جنوبی حضور یافتم. این دوره را حدود هشت سال است که تدریس می‌کنم و تجارب خیلی متفاوت و جالبی تاکنون کسب شده بود اما این دوره، ویژگی‌های خاص خود را داشت. اول اینکه چون دوره کارشناسی مهندسی مکانیک (حرارت و سیّالات) را در دانشگاه بیرجند گذرانده‌ام، این سفر، بازگشت به شهر دوم بعد از سیزده سال محسوب می‌شد. دوم، حدود هشتاد درصد حاضرین، تحصیلات کارشناسی ارشد و دکتری داشتند و در عین حال، متواضعانه و فروتنانه در این دوره، واقعاً برای “آموختن” حاضر شده بودند نه به رُخ کشیدن تجارب و مدارک خود (این مورد را در موارد بسیاری مشاهده کرده‌ام و مدیریت دوره در این شرایط، بسیار دشوار است).

اگر از مخاطب‌های رُهام سپهر تابان یا شرکت کنندگان در دوره‌های آموزشی ما باشید، حتماً می‌دانید که بر یک اصل تأکید ویژه و خاص دارم؛ هیچ چیز را بدون رفرنس و منبع، انتقال یا آموزش نمی‌دهم، هیچ ادعا یا مطلبی که منبع نداشته باشد را نیز، نمی‌پذیرم. بنا بر همین اصل، در طول این دوره آموزشی، کتاب‌های مختلفی به‌عنوان رفرنس یا منبع مطالعه تکمیلی معرفی شد که تصمیم گرفتم این منابع را با قید توضیحات تکمیلی، در اختیار مخاطب‌های ارجمند رُهام سپهر تابان نیز قرار دهم؛ ممکن است این لیست، به مرور کامل‌تر شود پس اگر شما هم کتاب خوبی مطالعه کرده‌اید، آن را با قید توضیحی کوتاه، زیر همین صفحه در قسمت گفت و گو، معرفی کنید تا به جدول پیوست، اضافه شود.

حوزه توسعه فردی

  • کیمیاگرنویسنده: پائولو کوئیلو | ترجمه: دل آرا قهرمان
  • ایکیگاینویسنده: هکتورگارسیا | ترجمه: زهره مستی
  • نیمه تاریک وجودنویسنده: دِبی فورد | ترجمه: نفیسه علی مددی
  • روان شناسی عزت نفسنویسنده: ناتانیل براندن | ترجمه: مهدی قراچه داغی
  • بازی قدرتنویسنده: رابرت گرین | ترجمه: محمدرضا آل یاسین
  • زندگی خود را دوباره بیافرینیدنویسنده: جفری یانگ | ترجمه: رضا اکبری
  • پرورش مغزنویسنده: تریسی پَکم آلووی | ترجمه: حسین سلیمانی
  • قدرت عادتنویسنده: چارلز داهیگ | ترجمه: مصطفی طرسکی
  • قدرت انضباط شخصینویسنده: دنیل والتر | ترجمه: بهنار همتی
  • آیین سخنرانینویسنده: دیل کارنگی | ترجمه: محمد محمدی
  • بنویس تا اتفاق بیفتدنویسنده: هنریت کلاوسر | ترجمه: جهانپور ملکی الموتی
  • شجاعت داشته باشنویسنده: فردریک فانژه | ترجمه: سوگل قشقایی
  • بهترین واکنش در برابر افراد پُر تنشنویسنده: مونیکا ووفورد | ترجمه: مهسار مشتاق

حوزه مدیریت کسب و کار

  • صفر تا یکنویسنده: پیتر ثیل | ترجمه: واسع علوی
  • مدیریت بازاریابی (۲ جلدی)نویسنده: فیلیپ کاتلر | ترجمه: دکتر مهدی امیرجعفری
  • هشت اشتباه رایج مدیراننویسنده: دکتر مهدی زارع پور | خرید آنلاین
  • اصول و فنون مذاکرهنویسنده: لویکی | ترجمه: محمدجواد نائیجی
  • وسعت یا عمق؟نویسنده: دیوید اپستین | ترجمه: عرفانه محبی جهرمی
  • بهره‌وری آهستهنویسنده: کال نیوپورت | ترجمه: مائده نصیری شریفی
  • کار عمیقنویسنده: کال نیوپورت | ترجمه: احسان قراخانی
  • قدرت شروع ناقصنویسنده: جیمز کلیر | ترجمه: پریسا رجوند
  • تیمِ تیم‌هانویسنده: ژنرال مک کریستال | ترجمه: هنوز ندارد
  • خواستن توانستن نیست!نویسنده: بنیامین هاردی | ترجمه: ابراهیم علیزاده
  • مرگ تخصصنویسنده: تام نیکولز | ترجمه: حسین خدادادی
  • استراتژی اثربخشنویسنده: دکتر وفا غفاریان | ترجمه: -
  • کفش بازنویسنده: فیل نایت | ترجمه: آنیتا حاجی

آخرین بروزرسانی لیست: چهارشنبه ۰۹ آبان‌ماه ۱۴۰۳

چگونه کتاب بخوانیم؟

دوره‌ای از دهه نود شمسی، در رسانه، جمع متخصص‌ها و…، تشویق به کتاب‌خوانی زیاد شد که اتفاق مبارک و خوبی بود اما مانند اغلب اوقات، در این کار آنقدر افراط شد که فراموش کردیم به ملّت بگوییم کتاب خواندن، مهارت است و نیاز به آموزش دارد در غیر اینصورت نه تنها سودی ندارد که بدتر، مانع از یادگیری می‌شود. چگونه؟ در این مطلب به همین موضوع خواهیم پرداخت که چگونه می‌توان “مؤثر” و “کارا” کتاب‌خواند و در چه شرایطی، پیشنهاد می‌کنیم که کتاب نخوانید.

مؤثر بودن به معنای انجام دادنِ کارِ درست و کارا بودن یعنی کار را به درستی انجام دادن. اگر بخواهیم کتاب خواندن تبدیل به یادگیری شود (پیشنهاد می‌کنیم این یادداشت را بخوانید)، بهتر است مطمئن باشیم که هم کارایی و هم اثربخشی را رعایت می‌کنیم در غیر اینصورت، فقط تعداد جمله خوانده‌ایم که چند روز بعد، یادمان نیست چه بود و چه می‌گفت.

گام اول: انتخاب اولویت

کتاب خواندن باید از احساس نیاز بیاید؛ خیلی از علاقمندان به کتاب‌خوانی، می‌گویند به‌نظرت از کجا شروع کنیم؟ پاسخ را نه من می‌دانم و نه هیچ فرد دیگری غیر از خودتان. یکی از دلایل اینکه نمی‌دانیم باید از کجا آغاز کنیم، مهارت پایین ما در “اولویت‌گذاری” است. یعنی می‌دانیم در چه نقاطی ضعف داریم یا در چه حوزه‌هایی مهارت بالایی داریم اما برای تقویت آن‌ها، قادر به اولویت‌گذاری شروع نیستیم. به‌عنوان مثال، فردی که می‌داند در ارتباط گرفتن با سایرین مشکل دارد، توانمندی خود را نمی‌تواند ارائه دهد، در متقاعدسازی وضعیت خوبی ندارد، حتی نمی‌داند که باید برای حضور در مراسم فردا، کدام لباس را انتخاب کند، مجموعه‌ای علامت سؤال دارد که واقعاً انتخاب نقطه شروع از میان این‌ها، کار دشواری است. حال اگر با کمی حوصله، نوشتن و فکر کردن، لیستی تهیه و سپس متوجه شود که در جلسه دوشنبه هفته آتی، باید گزارش تیم خود را ارائه کند و از این کار متنفر است، بهترین نقطه برای آغاز، همین موضوع است؛ مهارت ارائه دادن.

مهم این است که اولویت‌گذاری کنیم، گاهی اوقات یک کتاب عالی را به این دلیل نصف و نیمه رها می‌کنیم که اولویت اول ما نبوده؛ هرچند جذاب و دوستداشتنی است و کلّی نکته دارد اما الان به آن نیاز نداریم. مثلاً وقتی گرسنه هستید، به‌جای غذا، شما را به سینما دعوت کنند! سینما خوب است، فیلمی که اکران شده عالی است، هوا مساعد و همه چیز مهیا برای تماشای یک فیلم درجه یک است اما شما گرسنه هستید.

گام دوم: پرس و جو

هر کتابی صرف اینکه چاپ شده و مجوز گرفته، خوب نیست و ارزش مطالعه ندارد. کتاب‌هایی که با رویکرد زرد در روانشناسی یا مدیریت، تلاش دارند مسئولیت همه چیز را به دوش خود ما انداخته و از محیط غفلت کنند، کم کم ما را به سرخوردگی و اُفت عزت نفس سوق می‌دهند. برای یافتن کتاب خوب، از اهل فن آن سؤال کنیم یا در سایت‌های معتبر، به دنبال سرنخ باشیم. نکته‌ای که باید به آن اشاره کنیم این است که پس از مدتی که در اثر پرس و جو، مطالعه مستمر و حرفه‌ای شدن، این گام را خوب سپری کنیم، از دور، یک کتاب خوب را تشخیص خواهیم داد (نیاز به زمان و استمرار دارد).

گام سوم: در مورد نویسنده تحقیق کنید

نویسنده‌هایی هستند که چون در رزومه‌ی خودشان کتاب نداشتند، یکی دو تا کتاب هم نوشته یا ترجمه کرده‌اند و دیگر سر و کله‌شان جایی پیدا نشده. شاید در آن کتاب، نکات خوبی هم وجود داشته باشد اما چون سیر فکری و روش‌شناسی تخصصی او برایتان روشن نیست، پیشنهاد می‌کنیم حداقل مطالعه این نوع کتاب‌ها را به آخر موکول کنید. مثلاً اگر می‌خواهید در حوزه مدیریت کسب و کار کتاب بخوانید، نویسنده‌های مشهوری چون هنری مینتزبرگ، ادوارزد دمینگ، پیتر دراکر، پیتر سنگه، فیلیپ کاتلر و…، هم کتاب‌های تخصصی و سنگین دارند و هم کتاب‌های کوچک و ساده برای شروع. در حوزه کتاب‌های تخصصی هم پیشنهاد می‌کنیم نویسنده‌ای را دنبال کنید که هم تئوری بلد است و هم با فضای اجرا، آشنا است. صرف اینکه چند مطلب را ترجمه یا گردآوری کنیم، نام کتاب روی آن بگذاریم تا در دانشگاه، رتبه خود را بالا ببریم، نشان از اعتبار و خوب بودن کتاب نیست.

حتی در حوزه ادبیات داستانی نیز، مهم است چه چیزی را از چه فردی می‌خوانیم؛ مثلاً وقتی آگاتاکریستی به‌عنوان ملکه جنایات در دنیا شناخته می‌شود و کتاب‌های او، شهره عام و خاص در دنیاست، چرا باید داستان جنایی از نویسنده‌ای را بخوانیم که در انتها متوجه شویم، موضوع، کپی داستان‌های پوآرو و خانم مارپل بوده نه یک تصویرسازی حاصل از ذهن خلاق نویسنده. کتاب‌های جلال ‌آل احمد (مانند مدیر مدرسه)، سیمین دانشور، بزرگ علوی، محمدعلی جمالزده و…، از این دست کتاب‌های اصیل و ارزشمند است.

گام چهارم: لطفاً کتاب الکترونیک و صوتی را در اولویت قرار ندهید

هر فرد می‌تواند در سریع‌ترین حالت ممکن، ۱۰۰ کلمه در دقیقه سخن بگوید اما همین فرد، می‌تواند حدود ۳۰۰ کلمه در دقیقه بشنود. وقتی کتاب صوتی گوش می‌کنید، ۱۰۰ واحد از ظرفیت شنیدن مغزتان کامل و ۲۰۰ واحد خالی است که باعث حواس پرتی می‌شود. در کتاب الکترونیک هم نور آبی، نه تنها به چشم شما آسیب می‌زند که خیلی سریع باعث خستگی مغز و چشم می‌شود. کتاب کاغذی، شما را مقید به محیط، مکلف به ورق زدن و تشویق به تفکر می‌کند (یک جمله را می‌توانید بارها و بارها بخوانید بدون نیاز به کلیک، استفاده از گزینه Repeat و…).

گام پنجم: خط نکشید!

یکی از عادت‌های بی‌خاصیت در زمان کتاب خواندن، خط کشیدن زیر نکاتی است که فکر می‌کنیم خیلی عالی است! این کار نه تنها هیچ سودی ندارد بلکه وقتی دوباره نیاز باشد کتاب را بخوانید، آن هایلایت‌ها یا خطوط، ذهن شما را از توجه به سایر نکات که اتفاقاً ممکن است پاسخ سؤالتان در آن‌ها باشد، منحرف می‌کند. به‌جای هایلایت یا خط کشیدن، هرگاه نکته جذابی یافتید، آن را در یک دفترچه یادداشت کنید تا ضریب نفوذ آن به ذهن خودآگاهتان را نیز افزایش دهید.

گام ششم: گاهی لازم است همه‌ی کتاب را نخوانیم

اینکه خود را ملزم کنیم تمام کتاب را بخوانیم، کارایی را کاهش می‌دهد. ممکن است پاسخ سؤال من، در دو فصل یک کتاب باشد؛ لازم نیست تمام آن را بخوانم علیرغم اینکه می‌دانم پاسخ کجاست. شبیه به اینکه وقتی می‌دانید باید در کدام ایستگاه مترو یا اتوبوس پیاده شوید، تا انتهای ایستگاه بروید با این دلیل که پول بلیط دادم!

گام هفتم: دوباره بخوانید

برخی کتاب‌ها را نباید کنار گذاشت؛ باید هر از گاهی دوباره ورق زد و خواند تا یادآوری شود؛ این تکرار، باعث رسوب دانش در خودآگاه ما خواهد شد.

نکته مهم:

کتابی که برای من مفید و لذتبخش بوده، الزاماً برای شما مفید و لذتبخش نخواهد بود پس با احساس نیاز و اولویت خودتان پیش بروید؛ اگر به نکاتی که قید شد توجه نکنیم، معمولاً در دام توهم آگاهی گرفتار خواهیم شد که مانع از رشد و توسعه ما بوده، پول کتاب و زمان خود را، هدر می‌دهیم.

 

مهدی زارع پورمشاهده نوشته ها

من، مهدی زارع پور هستم. علاقمند یا بهتر است بگویم، عاشق علم و هنر مدیریت؛ با تأسیس رُهام سپهر تابان، تلاش دارم تا به کمک کار تیمی، بهره گیری از تجارب ارزنده دنیا و تخصص مدیریت، به ثروت آفرینی هرچه بیشتر کسب و کارهای کوچک و متوسط ایرانی، کمک کنم.

۲ دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *