مشاور مدیریت کیست؟

مشاور مدیریت کیست؟ بهترین مشاور مدیریت در مشهد


مشاور مدیریت کیست؟

اگر به‌خاطر داشته باشید، در گذشته وقتی اینستاگرام را باز می‌کردید، ناگهان یک نفر با عینک رنگی، از پشت درخت یا بوته‌ای بیرون پریده و با یک جمله انگیزشی، ما را به دیدن نیمه‌ی پُر لیوان دعوت کرده و مقصر عدم تحقق آرزوهایمان را خود ما معرفی کرده، تلاش می‌کرد با تلنگری، در ما بیداری ایجاد کند و سپس دوباره به پشت همان درخت‌ها یا بوته‌ها بر می‌گشت. پس از این مرحله، عده‌ای عمیقاً در تلاش بودند که راز پولدار شدن را به ما آموزش دهند. کلاه‌برداران بیسوادی که حتی اسم خود را هم دروغ گفته بودند. مثلاً فردی که اسمش محمدرسول بود، خود را “ماهان” نامیده و وقتی کلاه مردم را برداشت، در یک لایو اینستاگرام، همین مردم را احمق خطاب کرد و خندید چون پول داده بودند، پکیج‌های این کلاهبردار را خریده بودند.

از این مرحله که عبور کردیم، رسیدیم به معامله‌گرهای بازار سهام که دائم در حال زدن ابوناچی بودند تا بگویند کدام کف زده شد، کدام سقف در تیررس قرار دارد، پول بدهید در کانال VIP عضو شوید تا سیگنال بگیرید و وقتی بورس ترکید، همه به سخنان انگیزشی روی آوردند یا غیب شدند. اینجا، نوبت به تریدرهای ارز دیجیتال و بازارهای مالی رسید تا راه رسیدن به خوشبختی را به ما آموزش دهند و امروز، فقط در بیو (Bio) اینستاگرام عمه‌ی مرحوم حافظ، عبارت “مشاور کسب و کار” یا “بیزینس کوچ” درج نشده است. افرادی که سابقه یک روز مدیریت، یک مرتبه تکمیل لیست بیمه، یک روز حقوق معوق و تبعات آن، یک ساعت حضور در جلسه انحلال شرکت و… را ندارند اما مدعی هستند می‌توانند مدیران را کوچ و پرسنل را هدایت کنند. وقتی از ایشان سؤال می‌پرسید تا مسأله‌ای در کسب و کارتان حل شود، خواهید دید در گوگل یا ChatGPT به‌دنبال پاسخ سؤال شما هستند. اگر از آن‌ها بخواهید ۱۵ دقیقه در یک مبحث تخصصی مدیریت برایتان صحبت کرده و جمع‌بندی داشته باشند یا نام پنج اندیشمند حوزه مدیریت را بگویند، رنگشان سفید خواهد شد یا مجوعه‌ای از اباطیل را تحویل خواهند داد.

نکته مهم این است که وقتی یک یا چند مشاورنما، به کسب و کارها آسیب می‌رسانند، مدیران و مالک‌های کسب و کار، به کُل مجموعه مشاوره و کوچینگ بدبین می‌شوند. اجازه بدهید با ذکر یک مثال، موضوع را روشن کنم. پس از پایان دوره کارشناسی ارشد خود، حدود چهارسال در مورد اینکه دکتری بخوانم یا نه؟ اگر خواستم بخوانم چه گرایشی بخوانم؟ در کجا بخوانم؟ تحقیق و پرس و جو کردم تا نهایت، به مدیریت سیستم‌ها رسیدم. تقریباً هشت ماه شبانه روز برای کنکور Ph.D درس خواندم تا در دانشگاهی که دوست داشتم، همان رشته و گرایش را پذیرفته شدم. انتظار داشتم وقتی وارد کلاس می‌شوم، حداقل نیمی از همکلاسی‌ها، شبیه همین پروسه را طی کرده باشند اما دیدم نود درصد، برای ارتقا شغلی اقدام به ادامه تحصیل کرده و بعضی از این بزرگواران، حتی تئوری مدیریت دوره لیسانس را هم بلد نیستند. خب در پایان دوره تحصیل، همه Ph.D هستند. حالا اگر مدیر کسب و کار از من نوعی که برای ارتقا شغلی ادامه تحصیل دادم برای حل یک مسأله در سازمانش سؤال بپرسد، به او خواهم گفت که من تخصص ندارم، فقط مدرک گرفته‌ام؟ برای خالی نبودن عریضه، مجموعه‌ای لاطائل را کادوپیچ به او تحویل داده و فاتحه یک مشاور واقعی را نزد او می‌خوانم. به یاد دارم که وقتی برای جلسه عارضه‌یابی وارد سازمانی خصوصی شدیم، مدیرعامل بلافاصله گفت اگر دانشگاهی هستید، لطفاً همین الان بفرمایید بیرون. بعداً که ارتباط نزدیک شد و با هم صحبت کردیم، از خاطرات حضور اساتید مدیریت دانشگاه در کسب و کار، تبعات منفی و فجایعی که به بار آورده بودند سخن گفت. چه دفاعی می‌توان کرد؟ هیچ.

مشاور

در لغت‌نامه Merriam (م)، مشاور به فردی گفته می‌شود که در یک حوزه خاص، متخصص است. تعریف Expert یا متخصص در همین فرهنگ لغت نیز، آمده است. فردی که در حوزه‌ای خاص، دانش خود را به خرد تبدیل کرده و تسلط بالایی به موضوع دارد.

همانطور که ملاحظه فرمودید، یک پیش شرط برای مشاور قید شد؛ “حوزه خاص”. یعنی مثلاً اگر به وکیل مراجعه می‌کنیم، وکیل “متخصص”، ابتدا از ما می‌خواهد موضوع را به او بگوییم تا ببیند در “تخصص” او هست یا نه؟ اما یک وکیل معمولی که معمولاً هم پرونده را به طرف مقابل واگذار کرده و هزینه روی دست ما می‌گذارد، در تمام پرونده‌ها ورود می‌کند چون عقیده دارد حقوق خوانده و وکیل است. به‌عنوان مثال، وقتی یک نفر در دوره Ph.D، مدیریت بازرگانی خوانده، یعنی در دنیای علم مدیریت، قسمت بازرگانی او را جذب کرده تا در آن، به متخصص تبدیل شود؛ حال، اینکه ایشان چرا در حوزه HR، سیستم، مالی و… اظهار نظر می‌کند یا مشاوره می‌دهد، به همان توجیه زیبا بر می‌گردد؛ بالاخره من مدیریت خوانده‌ام و مشاور هستم.

یکی از دلایل انتخاب گرایش مدیریت سیستم‌ها در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری، همین بود که برای متخصص شدن در این حوزه، باید فراتر از سایر رشته‌ها مطالعه و پژوهش عمقی و علمی صورت می‌پذیرفت چون قرار بود، متخصص در علم سیستم‌ها باشیم؛ علمی که زیرسیستم‌های مختلف مانند مالی، بازرگانی، سرمایه‌انسانی، تولید و عملیات، فناوری اطلاعات و… را می‌فهمد و می‌تواند بر اساس این فهم، برای هر کسب و کار، ترکیب بهینه‌ای از آن‌ها را کنار هم قرار داده یا چینش فعلی را بر اساس هدف اعلامی، بهینه سازد. در حقیقت، مشاور حوزه سیستم، به هیچ زیر سیستمی به‌صورت تخصصی و عمیق ورود نمی‌کند بلکه خود، برای بهینه‌سازی آن زیر سیستم، از متخصص همان قسمت کمک می‌گیرد. همانطور که بنده از مشاوره همکاران حوزه HR، روانشناسی، حقوق و… کمک می‌گیرم تا بتوانم یک سیستم جامع طراحی کنم بدون ورود به جزییات تخصصی هریک. پس نکته اول همین بود که بدانیم حوزه تخصصی مشاور چیست؟ نکته دوم، فهم خط فکری اوست. تعدادی از مشاورها (در هر حوزه‌ای)، مشخص نیست که دقیقاً چه متدولوژی را قبول دارند؟ بالاخره خط فکری یونگ را دنبال می‌کنند یا فروید را؟ دراکر را قبول دارند یا دِمینگ را؟ کاتلر را مکتب می‌دانند یا برایان تریسی را؟! وقتی از این بزرگواران سؤال می‌شود که خط فکری شما چیست، معمولاً به نشانه روشنفکری، ترکیب مکاتب مختلف را اعلام می‌کنند. اجازه بدهید با یک مثال، موضوع را کامل روشن کنیم.

در عروسی‌ها معمولاً شام به صورت سلف سرویس ارائه می‌شود؛ یعنی مجموعه‌ای از غذاها، دسر و نوشیدنی روی یک میز بزرگ مشترک چیده شده تا هر فردی بر اساس تمایل و علاقه خود، انتخاب کند. عده‌ای را می‌بینید که در بشقابشان ژله، خیارشور، ماست، ترشی، فسنجان، جوجه کباب، خورشت قیمه، سه نوع برنج، بستنی و یک مشت زرشک ریخته و با احتیاط به گوشه‌ای دنج می‌روند تا بخورند. این نشان می‌دهد فرد، نه ژله خورده، نه فسنجان، نه جوجه کباب و…! عامیانه، به این فرد گدا گشنه می‌گویند. فردی که غذاهای مختلف را خورده، می‌داند که قیمه با خیارشور و ماء‌الشعیر تلخ دوست دارد. در بشقاب او برنج، قیمه و کمی خیارشور خواهید یافت به همراه یک لیوان ماء‌الشعیر کلاسیک کنارش. حوزه مشاوره هم همین است، وقتی فردی بدون یک روز سابقه مدیریت یا سرپرستی، ناگهان به واسطه مدرک تحصیلی یا یکی دو دوره MBA و DBA که گذرانده، در Bio خود می‌نویسد بیزینس کوچ، مشاور کسب و کار، منتور مدیران و…، مشخص است که در دوره تحصیل، دقیقاً نفهمیده از چه چیزی خوشش آمده تا در همان حوزه متخصص شود (ترشی یا ماست هم می‌خورد).

انتخاب مشاور کسب و کار

مشاور مدیریت از جمله شغل‌هایی است که حدود یکصد سال در دنیا قدمت دارد و در ده سال قبل، رونق خوبی هم در ایران گرفته است. نکته اول در انتخاب مشاور، این است که بدانید چه می‌خواهید؟ متأسفانه یا خوشبختانه، بخش قابل توجهی از مدیران ارشد کسب و کارها، فقط می‌دانند که چه چیزی نمی‌خواهند. مثلاً آن‌ها نمی‌خواهند که ضایعات خط تولید، آنقدر زیاد باشد. آن‌ها نمی‌خواهند فروش سایت کمتر از فروش حضوری باشد و… اما نمی‌دانند چه چیزی می‌خواهند. اگر شما از آن دسته مدیران هستید که فقط می‌دانید اوضاع خوب نیست ولی نمی‌دانید چرا خوب نیست یا از کجا باید آغاز کرد، ابتدا به سراغ فرد یا تیمی بروید که فهم سیستمی و نگاه استراتژی به موضوعات دارد. مثلاً فرض کنید من به عنوان مشاور، در حوزه استراتژی تخصص دارم. شما به عنوان مدیر کسب و کار از من خواسته‌اید تا عارضه‌یابی کنم. پس از حضور در سازمان، می‌گویید بچه‌ها کمی بی‌انگیزه‌تر نسبت به قبل هستند. می‌گویم مشخص است، وقتی شما استراتژی ندارید، بچه‌ها سردرگم هستند، انگیزه خود را از دست می‌دهند. سپس می‌پرسید فروش سایت کم شده، نگران هستیم. پاسخ می‌دهم که نگرانی ندارد، شما وقتی یک برنامه استراتژی خوب بنویسید، مشکل سایت هم برطرف می‌شود! خلاصه شما هرچه بپرسید، چون فقط استراتژی بلد هستم، به همان ربطش می‌دهم اما در نهایت چه می‌شود؟

یک برنامه استراتژی قوی و عالی می‌نویسم که هرگز اجرا نمی‌شود چون فهمی از فرهنگ سازمان، بازار، مشتری، سیستم مالی و… شما کسب نکرده‌ام و فقط، برنامه استراتژی تدوین شده و اعضای شرکت کننده در این پروژه هم، در حد رفع تکلیف داده‌های بی‌خاصیت یا دست سوم تحویل داده‌اند.

فرد یا تیمی که فهم سیستمی دارد، نشانه‌ها را دیده، یادداشت می‌کند، برای خود داده‌های معتبر جمع‌آوری کرده و در همان دوره مصاحبه یا جمع‌آوری اطلاعات، پیش‌قضاوت نمی‌کند. سپس، با کنار هم قرار دادن داده‌ها و نشانه‌ها، تناقض‌ها و تعارض‌ها، متوجه می‌شود که باید از کجا شروع کرد؟ چقدر زمان صرف کرد و به کجا رسید. این نوع عارضه‌یابی، زمان زیادی لازم دارد و مقدمات وسیعی می‌طلبد (مانند اعتمادسازی در پرسنل، جلسات مستمر با مدیران، حضور در بطن ماجرا برای درک فرهنگ سازمان و…) به همین دلیل، از حوصله خیلی از مدیران خارج یا آن را هزینه می‌دانند (جز این بود باید شک می‌کردیم).

در کسب و کارهای کوچک و متوسط ایرانی، معمولاً سازمان‌ها از فقدان نقشه‌راه رنج می‌برند. وقتی نقشه‌راه وجود ندارد، تصمیم‌های لحظه‌ای مدیران میانی و ارشد، کسب و کار را مانند تخته معلق روی آب، هر لحظه به سمت و سویی می‌برد و در انتها مشخص نیست که هدف چیست و کجا می‌رویم. به همین تناسب، انتظارات خیلی متغیر و سردرگمی بالا می‌رود. استخدام‌های احساسی و تعدیل‌های لحظه‌ای شروع شده، هزینه‌های پنهان آنقدر بالا می‌رود که مدیران احساس می‌کنند کنترل از دستشان خارج است. در این صورت، اقدامات تدافعی پیشنهاد شده و مرگ کسب و کار، آغاز می‌شود.

مشاور کسب و کار، بدون تردید نیاز به تجربه مرتبط دارد در غیر اینصورت، صرفاً بر اساس توصیه دیگران عمل کرده و سازمان را در معرض سعی و خطا می‌گذارد. به همین دلیل روز به روز فاصله دانشگاه و صنعت عمیق‌تر می‌شود. پدر علم مدیریت ایران، سابقه یک روز مدیریت در صنعت ندارد و مدیران کهنه‌کار ایرانی، سابقه یکساعت آموزش اصولی!

سایر ویژگی‌ها مانند اشراف اطلاعاتی، آگاهی از دانش روز، تسلط به نرم‌افزارهای تحلیلی، آشنایی با فرهنگ بومی، آشنایی با روانشناسی و تحلیل روابط متقابل، در اولویت بعدی قرار می‌گیرند که معمولاً فرد یا تیمی که تفکر سیستمی بلد است و می‌تواند نگاه جامع کند، در این موارد اهل تحقیق و مطالعه است.

جمع‌بندی

اگر قرار است مشاور، تأیید کننده نظرات شما و ادامه دهنده همان مسیر قبلی کسب و کار باشد، حضور او در کسب و کار، جز هزینه نیست پس وقتی به سراغ مشاور بروید که واقعاً تصمیم به تغییر دارید و بدانید تغییر، سخت و جانکاه است. مشاور در کسب و کار، توازن قدرت ایجاد می‌کند پس اگر عاشق قدرت‌ورزی هستید، از مشاور کمک نگیرید. اگر مشاوری به شما توصیه کرد شرح وظایف بنویسید، ایشان را از پنجره اتاق به پایین پرتاب کنید. اگر مشاور، توانایی طراحی مدل ندارد، کمک خاصی به کسب و کار شما نمی‌کند. اگر تیم، شرکت یا فردی به شما قول داد که موضوعات ساختاری مانند انگیزه، مسئولیت‌پذیری، ترک کار و… در یک سال کاهش دارد، با خداحافظی، خود را نجات دهید؛ هیچ سیستمی در کوتاه مدت به پایداری نمی‌رسد جز سیستم مُرده. در نهایت، اگر مشاور را هزینه می‌دانید یا برای حق‌الزحمه، چانه‌زنی می‌کنید، حضور مشاور در کسب و کار شما، زود است.

مهدی زارع پورمشاهده نوشته ها

من، مهدی زارع پور هستم. علاقمند یا بهتر است بگویم، عاشق علم و هنر مدیریت؛ با تأسیس رُهام سپهر تابان، تلاش دارم تا به کمک کار تیمی، بهره گیری از تجارب ارزنده دنیا و تخصص مدیریت، به ثروت آفرینی هرچه بیشتر کسب و کارهای کوچک و متوسط ایرانی، کمک کنم.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *