مجموعه دروس مهارت های نرم

آموزش های کاربردی برای کارکنان و مدیران


مهارت اولویت بندی و ارتباط با آن با مهارت نرم با تمرین انتخاب

اولویت‌گذاری چیست؟

موضوع را با یک مثال ساده آغاز می‌کنیم؛ شما به یک مهمانی دعوت شده‌اید که مجموعه‌ای از غذاهای زیر به‌عنوان شام، روی میز و در اختیارتان قرار گرفته است. ابتدا از خوردن یا نوشیدن کدامیک آغاز می‌کنید؟ چرا؟

اگر همه را با هم می‌خواهید، از دو حال خارج نخواهد بود:

الف. الان خیلی گرسنه هستید؛

ب. دقیقاً نمی‌دانید چه چیزی را بیشتر دوست دارید و چه چیزی را دوست ندارید.

این یک مثال ساده برای درک چیستی اولویت‌گذاری بود که همیشه و در زندگی واقعی، اولویت‌گذاری به همین سادگی و لذت‌بخشی نیست؛ گاهی در شرایطی قرار می‌گیریم که هرگز تمایل نداشتیم آن را تجربه کنیم اما بر اساس اولویت، باید مجموعه اقدام‌ها یا انتخاب‌هایی داشته باشیم. به‌عنوان مثال، دانش‌آموزی که تمام دوره تحصیل، هدفش “قبولی” در کنکور بوده و تحقیق، جستجو یا مطالعه خاصی در خصوص رشته‌ها، خصوصیات هر رشته و جزییات آن‌ها نداشته است، بر فرض پذیرش در آزمون (کنکور)، با معضل اولویت‌گذاری در انتخاب رشته مواجه خواهد شد که فشار روانی آن کمتر از روز کنکور نیست.

کارمندی که از شرایط اداره یا شرکتی که آنجا مشغول به کار شده ناراضی است، دو پیشنهاد متفاوت از دو کسب و کار دیگر دارد اما محل کار حالِ حاضر او، ویژگی‌های مثبتی هم دارد که انتخاب را برای او بین سه گزینه ماندن در وضعیت فعلی، رفتن به شرکت شماره ۱ یا رفتن به شرکت شماره ۲، سخت کرده است.

حتی گاهی اوقات، وقتی می‌خواهیم با اتومبیل به مقصد خاصی برویم، بین انتخاب مسیرها به مشکلِ انتخاب، خواهیم رسید.

در کارتون قدیمی لوک‌ خوش‌شانس، نماینده‌ی اژدهای ارغوانی که برای باج‌گیری از اصناف به یک لباس‌شویی مراجعه کرده بود، وقتی با رد درخواست خود از سوی مالک آن کسب و کار مواجه شد، به او دو حق انتخاب داد:

الف. باج می‌دهی و در امان خواهی بود؛

ب. مانند ماهی، قطعه قطعه خواهی شد.

حالا مالک لباس‌شویی بود و دو راهیِ ماندن بر سرِ ارزش‌ها یا نجات جان خودش. این مثال بزرگ‌نمایی شده بود تا ببینیم اگر من و شما در موقعیت دریافت رشوه (هدیه!) قرار بگیریم، چه انتخابی خواهیم داشت؟ یا اگر نیمه شبی خلوت، به چهارراهی رسیدیم که چراغ قرمز شد و ما تنها اتومبیل حاضر در آن چهارراه بودیم، چه رفتاری نشان خواهیم داد؟ ماندن پشت چراغ قرمز یا عبور از آن برای رسیدن سریع‌تر به مقصد؟ نکته جالب این است که هر انتخابی انجام بدهیم، برای آن دلیل و توجیح خواهیم داشت. یعنی اگر عبور از چراغ قرمز در یک چهارراه خلوت را انتخاب کردیم و آن طرف‌تر، با پلیس نامحسوس مواجه شدیم، به او خواهیم گفت که چون کار فوری داشتم، چهارراه هم خلوت بود، این اقدام من نه جان خودم و نه جان فرد دیگری را به خطر نینداخت پس خواهش میکنم شما هم قانون شکنی من را نادیده بگیرید (دو راهی انتخاب برای پلیس).

مادامیکه اولویت‌ها برای ما روشن نباشند، در انتخاب‌های خود، تعامل، ارتباط و…، با مشکل یا مسأله مواجه خواهیم بود که در نهایت، تأثیر منفی مستقیم بر “عزت نفس” ما خواهد داشت؛ موضوعی که نمی‌شود ساده از آن عبور کرد.

اولویت‌بندی و مدیریت زمان

مدیریت زمان برای بخش قابل توجهی از من و شما مترادف یا هم معنای با تلاش برای به دست آوردن زمان بیشتر استفاده می‌شود. به همین علت، زیاد تجربه کرده‌ایم که متراکم کار کردن یا کم‌خوابیدن و فعالیت‌های پشت سرِ هم بدون وقت تلف شده را به عنوان نشانه‌ای از توانایی در مدیریت زمان در نظر می‌گیریم و اتفاقاً به آن افتخار هم می‌کنیم. در این آموزش، بنا نداریم در مورد “مدیریت زمان” صحبت کنیم؛ آنچه به آن اشاره خواهیم کرد به همین جمله بسنده می‌کند که وقتی اولویت‌بندی نداریم (بلد نیستیم)، هر آنچه تکنیک در مورد مدیریت زمان بیاموزیم، هیچگاه به اقدام عملی منجر نخواهد شد چون نمی‌توانیم تشخیص بدهیم که در حال حاضر، واقعاً چه باید کرد؟

وقتی مجموعه‌ای تکنیک‌ها را آموزش دیده‌ایم که نتوانستیم در عمل، از آن‌ها استفاده مفید و کاربردی داشته باشیم، مجدد به دلیل یک ناکامی دیگر، عزت نفس خود را مورد هجوم قرارداده و از کیسه عزت نفس، خرج کرده‌ایم.

اولویت‌بندی و هدف‌گذاری

هدف‌گذاری از آن دست موضوع‌های چالشی و گاهی اوقات خسته (ناامید) کننده است که تا دلتان بخواهد در مورد آن کتاب، مقاله، تحقیق، سخنرانی، پادکست و محتوای مختلف وجود دارد اما جالب اینجاست که همچنان معضل جدی برای بخش قابل توجهی از مردم است. هدف‌گذای یک فرآیند خاص و حساب شده دارد که باید با “آگاهی” انجام شود در غیر اینصورت، تبدیل به یک پروژه محکوم به شکست خواهد شد. چند نفر از ما قرار گذاشتیم از شنبه درس بخوانیم یا رژیم بگیریم؟ شنبه‌ها آمد و رفت و هنوز مشخص نشده منظور ما کدام شنبه بود. چند نفر را می‌شناسید که باشگاه ورزشی، کلاس زبان، کلاس شنا و… ثبت‌نام کرده‌اند در حالیکه وقتی خبر کنسل شدن کلاس را می‌شنوند، از خوشحالی پرواز می‌کنند؟

شاید تجربه خودتان باشد یا از فرد دیگری شنیده باشید که یک سال زحمت کشیده، تلاش کرده تا پول برای سفر آخر سال پس‌انداز کند اما در سفر، حالش خوب نیست. فردی که کارمند یک مدیر بیشعور بوده، تمام تمرکز خود را می‌گذارد تا کسب و کاری برای خودش راه‌اندازی کند و وقتی موعد اولین چک نزدیک می‌شود، خود را لعن و نفرین می‌کند که محل کار را عوض می‌کردی، چرا به‌خاطر یک آدم بیشعور، همچین دردسری برای خودت ساختی که حالا گرفتار و مضطرب شدی؟

در حال کار روی پروژه خاصی هستید که از طرف یک دوست قدیمی، برگزاری دوره آموزشی به شما پیشنهاد می‌شود. همین که یک لحظه مردد شده و پروژه را رها کنید، نشان می‌دهد شما اولویت‌بندی مشخصی ندارید. افراد زیادی را هم سراغ داریم که یک روز آموزش هوش‌مصنوعی می‌بیند، یک روز کارگاه مجسمه‌سازی است، ناگهان کنکور کارشناسی ارشد تربیت بدنی شرکت کرده و در ترم دوم انصراف می‌دهد تا مهاجرت کند. مادامیکه اولویت‌بندی مشخصی نداشته باشیم، در “هدف‌گذاری” با شکست مواجه خواهیم شد و این ناکامی، از کیسه عزت نفس ما هزینه شده است، به همین سادگی. مدیر کسب و کاری می‌گفت سال آینده می‌خواهم “یادگیری ماشین” آموزش ببینم! چرا؟ چون در یوتیوب چند ویدیو دیده و برایش جالب بود. یادگیری زبان ماشین ایرادی ندارد، خیلی هم خوب است اما آیا الان، اولویت شما به عنوان مدیر کسب و کاری که با کاهش فروش مواجه بوده و اجاره مکانش در حال افزایش است، آموزش یادگیری ماشین است؟

اولویت‌بندی و احساس سردرگمی (کلافه بودن)

حتماً شما هم با افراد مختلفی مواجه بوده‌اید که دغدغه مشترکی به‌نام احساس سردرگمی یا کلافه بودن داشته‌اند؛ شاید خود شما یکی از این افراد باشید که نمی‌دانید دقیقاً چه کاری را دوست دارید یا در لیست Passion (شور و شوق خیلی زیاد) شما قرار دارد. در این صورت، یک معضل جدی رخ می‌دهد، هر گزینه‌ای برای شما یا فرد دیگری با این دغدغه، جدی، کلیدی و مهم به‌نظر خواهد رسید. اجازه بدهید با یک مثال خیلی ساده (فقط برای درک اهمیت)، موضوع را ادامه بدهیم. همکلاسی، دوست یا پارتنر شما تماس می‌گیرد و می‌گوید: “برویم سینما؟” شما می‌گویید برویم. “برویم کافی‌شاپ؟”، “برویم استخر؟”، “برویم تئاتر؟”، “برویم بمیریم؟” و کماکان شما که علاقمندی، Passion و اولویت آن‌ها را نمی‌دانید، احساس می‌کنید اگر بگویم نه، احتمالاً زشت است، از دستش می‌دهم یا کنار گذاشته خواهم شد. در صورتی که غالب آدم‌ها، از مخاطبِ بلاتکلیف فراری هستند یا حداقل تمایلی به ارتباط داشتن با آدمی بلاتکلیف که نمی‌داند دنبال چیست، نخواهند داشت.

برای شروع، کافی است لیستی از آنچه تمایل دارید تجربه کنید، در ذهنتان آن را مرور کرده و با خود می‌گویید اگر این کار را انجام بدهم، خیلی حالم خوب می‌شود و امثالهم فراهم کرده، آن لیست را برای اقدام، اولویت‌گذاری کنید. مثلاً اگر دوست‌دارید آموزش شنا را تجربه کنید، به نجاری علاقه دارید، در فکر مسابقه مقاله‌نویسی دانشگاه هستید و همزمان سفر به منطقه کوهستانی در ذهنتان دائم تکرار می‌شود، ابتدا آن‌ها را لیست و بر اساس میزان شوق، علاقه، شرایط فعلی و…، اولویت‌گذاری انجام دهید.

گاهی اوقات، شما دقیقاً در زمان همین لیست برداری و تلاش برای اولویت‌بندی، متوجه خواهید شد که تعدادی از این احساس علاقه یا شوق، اصلاً به شما تعلق ندارد بلکه از محیط تحمیل شده؛ مثلاً به خاطر اینکه دوستتان ناراحت نشود، در گروه تلگرامی کوهنوردی عضو هستید، به همین دلیل فکر می‌کنید کوهنوردی را دوست دارید. حالا که قرار شده یک روز جمعه‌ی سرد زمستانی ساعت پنج، به‌جای خوابیدن کنار رادیاتور یا رفتن زیر کُرسی، وسایل جمع کنید و برای فتح یک تپه عازم شوید، اولویت‌ها خودنمایی می‌کنند ولی چون از قبل این اولویت مشخص نشده، الان با بی‌حوصلگی، عذاب و سختی، فقط به‌خاطر دوستتان این کار را انجام می‌دهید و بعد از آن، بهانه برای نرفتن می‌تراشید. دفعه‌ی بعد که صغری به شما پیام می‌دهد جمعه ساعت ۰۴:۳۰ آماده باش، می‌گویید:

“سلام صغری جون! دفعه قبل چقدر خوش گذشت، ممنون که این تجربه بکر و دوست‌داشتنی به من هدیه دادی. حقیقت امر دیشب تو خواب قطع نخاع شدم، فعلاً نمیتونم بیام کوه!”

از فردا صبح دو تا دغدغه دارید، چطوری کوه رفتن با گروه صغری را کنسل کنم، مراقب باشم صغری من را در کوچه و خیابان، در حال قدم زدن نبیند تا بهانه قطع نخاع شدن را از دست ندهم و آبرویم نرود.

تمرین اولویت‌بندی شخصی

ابتدا پیشنهاد می‌کنیم درس “مهارت نرم چیست؟” را مطالعه کنید. یکی از تمرین‌های عملی و کاربردی برای درک کاربرد اولویت‌بندی و مواجه شدن با واقعیت آن، تکمیل کاربرگی است که لینک دانلود آن در پایان این درس آمده است. کاربرگ را برای خود پرینت گرفته و تلاش کنید در طول یک هفته، حداقل سه نوبت آن را شماره‌گذاری کنید. یعنی اولویت‌های خود را به ترتیب از ۱ به انتها، مشخص کنید. بدیهی است، گزینه‌ای که عدد ۱ به آن تعلق گرفته، به‌معنای اولویت اصلی و شماره یک خواهد بود که از همه برای شما مهم‌تر است. پس از تکمیل این کاربرگ، رفتارهای خود در طول روز را با این لیست تطبیق بدهید. حتماً کار دشواری است اما هیچ انسان متمایز و هدفمندی، با کارهای تکراری که همه مردم مشغول آن‌ها هستند، به جایگاه فعلی خود نرسیده است. حداقل اینکه تکمیل کاربرگ، چالش خوبی خواهد بود که شما را به فکر فرو می‌برد. به یاد داشته باشید که هیچکس ادعا نکرده که اولویت‌های آدم باید در طول زمان ثابت بماند! هدف این است ما به کمک اولویت‌گذاری، تکلیف را با خود و محیط روشن کنیم. قطعاً بین فردی که اولویت‌ها (یا اولویت ارزش‌ها) برایش روشن است با شخصی که همه چیز را در هم و بهم ریخته در ذهن دارد، تفاوت ایجاد می‌شود، نه فوری، اما قطعی.

پس به این مهم توجه کنیم که اولویت‌ها در طول زمان قابل تغییر و ویرایش است و این موضوع اهمیتی ندارد؛ موضوع مورد هدف، روشن کردن اولویت‌ها است.

مهدی زارع پورمشاهده نوشته ها

من، مهدی زارع پور هستم. علاقمند یا بهتر است بگویم، عاشق علم و هنر مدیریت؛ با تأسیس رُهام سپهر تابان، تلاش دارم تا به کمک کار تیمی، بهره گیری از تجارب ارزنده دنیا و تخصص مدیریت، به ثروت آفرینی هرچه بیشتر کسب و کارهای کوچک و متوسط ایرانی، کمک کنم.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *