روزنوشت مهدی زارع پور

روزنوشت مهدی زارع پور


چند صفحه را در اینستاگرام دنبال می‌کنیم؟ عضو چند گروه یا کانال در تلگرام، واتس‌اپ و… هستیم؟ دستاورد هر عضویت برای ما چه بوده است؟

فریب یادگیری: وقتی سیل اطلاعات ما را از هدف دور می‌کند!

با یکی از دوستان صحبت می‌کردم، صفحه اینستاگرام خودش رو نشون داد، ۱،۸۶۰ صفحه رو دنبال می‌کرد؛ حیرت‌انگیز بود. خیلی جالب شد که تحقیق کنم ببینم چطور ممکن هست یا بهتر بگم، چه علتی داره که یک نفر تمایل داره حدود دو هزار صفحه رو دنبال کنه؟ دقیق‌تر بخوام بگم، این سؤال مطرح شد که در مغز ما، چه واکنشی رخ میده و بر چه مبنایی تصمیم می‌گیریم که عضو یک صفحه، گروه یا کانال بشیم یا نه؟

رسیدم به مقاله‌ای که سال ۲۰۱۸ منتشر شده بود با عنوان:

Neural Mechanisms of Social Influence in Adolescence and Young Adulthood: Peer Influence via Instagram

رفرنس: اینجا کلیک کنید.

این مقاله بررسی می‌کنه که چطور “لایک‌ها” تو اینستاگرام روی فعالیت مغز جوان‌های ۱۳ تا ۲۱ سال تأثیر می‌ذاره و تصمیم‌گیری‌شون رو شکل می‌ده. محققا با استفاده از fMRI (تصویربرداری رزونانس مغناطیسی کارکردی) دیدن که وقتی یه نفر عکس خودش یا دیگران رو با تعداد زیادی لایک می‌بینه، مناطقی از مغزش مثل ناکلئوس آکومبنس (مرکز پاداش) و قشر پیش‌پیشانی شکمی-میانی (vmPFC) فعال می‌شن. این مناطق با حس لذت، ارزش‌گذاری اجتماعی و تصمیم‌گیری مرتبط هستند.

تمایل برای عضویت در یک گروه، دنبال کردن صفحه و…

طبق آنچه در مقاله مذکور منتشر شده، در این موقعیت هم یه عامل اجتماعی دیگه وارد می‌شه، نیاز به تعلق (Belongingness). مقاله اشاره داره که وقتی می‌بینی بقیه تو یه گروهن یا فعالیت گروهی تأیید اجتماعی داره (مثل لایک یا کامنت)، مغزت با فعال کردن مدارهای پاداش و مقایسه اجتماعی (Social Comparison) تو رو به سمت عضویت سوق می‌ده. قشر پیش‌پیشانی که مسئول ارزش‌گذاریه، بهت می‌گه “اگه عضو بشی، حس بهتری داری”.
جالب بود برام که رفتار گله‌ای یا Herd Behavior، اینجا هم خودنمایی میکنه.
گاهی برای خودم پیش اومده بود که تمایل داشتم برم بیرون و قهوه بخورم در حالیکه واقعاً نیاز جسمی به قهوه نداشتم و اگر هم لازم بود، انواع قهوه رو در خونه موجود داشتم؛ حالا این احساس تمایل هم شاید شبیه حس تمایل به عضویت در یک گروه یا دنبال کردن صفحه‌ای در اینستاگرام باشه که در همین مقاله جستجو کردم ببینم نکته‌ای مرتبط پیدا می‌کنم؟
این رفتار رو می‌شه با یافته‌های مقاله درباره “تصمیم‌گیری مبتنی بر پاداش لحظه‌ای” توضیح داد. وقتی بیرون می‌ری و تصمیم می‌گیری قهوه بخری (حتی اگه تو خونه قهوه داری)، مغزت تحت تأثیر یه محرک محیطی (مثل بوی قهوه‌فروشی یا دیدن آدمای دیگه که قهوه دستشونه) قرار می‌گیره. ناکلئوس آکومبنس و مدار دوپامینی فعال می‌شن و بهت حس “لذت آنی” می‌دن. قشر پیش‌پیشانی هم به جای محاسبه منطقی (مثل “نیازی نیست، تو خونه قهوه دارم”)، ارزش اجتماعی یا احساسی اون خرید (مثل حس لوکس بودن یا پیوستن به یه تجربه جمعی) رو اولویت می‌ده.
محقق‌ها دیدن که اگه یه عکس اینستاگرامی نشون‌دهنده رفتار پرریسک (مثل مصرف الکل) باشه و لایک زیادی داشته باشه، مناطقی از مغز که جلوی رفتارای احتیاطی رو می‌گیرن (مثل قشر پیش‌پیشانی پشتی-جانبی) کمتر فعال می‌شن. این نشون می‌ده تأیید اجتماعی می‌تونه فیلتر “عقلانی” تصمیم‌گیری رو ضعیف کنه، مثل وقتی که قهوه می‌خری فقط چون بقیه هم دارن می‌خرن!
حیرت‌انگیز نیست؟

دنیای پُر هیاهوی اطلاعات

هر روز که گوشی‌مون رو باز می‌کنیم، با انبوهی از پیام‌ها، پست‌ها و محتوا روبه‌رو می‌شیم: کانال‌های تلگرامی که نکات آموزشی می‌دن، صفحات اینستاگرامی که ترفندهای زندگی رو نشون می‌دن، گروه‌های واتس‌اپی که مقاله و ویدیو شیر می‌کنن. همه اینا به نظر می‌رسه که دارن به ما چیزی یاد می‌دن، اما آیا واقعاً همین‌طوره؟ یا فقط داریم توهم یادگیری رو تجربه می‌کنیم؟ تو این یادداشت روزانه (شماره سیزده)، می‌خوام بگم که چطور این جریان بی‌وقفه اطلاعات، به جای اینکه ما رو باهوش‌تر کنه، گاهی گیج‌تر و بی‌هدف‌تر می‌کنه.

تله‌ی اطلاعات زیاد و پراکنده

تصور کن صبحت رو با یه کانال تلگرامی شروع می‌کنی که ۵ نکته برای موفقیت می‌گه، بعد یه صفحه اینستاگرام رو باز می‌کنی که یه ویدیوی دو دقیقه‌ای درباره مدیریت زمان داره و شب هم تو گروه واتس‌اپی یه مقاله درباره تغذیه سالم می‌خونی. همه اینا به نظر مفید میان، اما یه مشکل بزرگ دارن: این اطلاعات معمولاً پراکنده‌ان، بدون ساختارن و به هم ربطی ندارن. مغز ما وقتی با این حجم از داده‌های غیرهدفمند روبه‌رو می‌شه، نمی‌تونه درست پردازششون کنه. به جای اینکه یه موضوع رو عمیق یاد بگیریم، فقط سطحی از همه‌چیز می‌دونیم و این یعنی “توهم دانایی“.
به زبان ساده، درسته من امروز صبح ۵ نکته برای موفقیت خوندم ولی فقط خوندم، رد شدم تا نکات بعدی (اخبار بعدی) رو بخونم؛ حالا دو روز بعد ممکنه دوستم از من بپرسه واقعاً برای موفقیت، به هر دری میزنم باز نمیشه و من ناگهان بگم چه جالب، میدونی اگر این ۵ نکته رو رعایت کنی خیلی برات مفیده؟ حالا یه جوری در مورد ۵ نکته صحبت می‌کنم که انگار نتایج تحقیقات خودم بوده و تسلط کافی روی اون دارم با اینکه فقط خوندم و عبور کردم (حتی صحت منبع پیام رو هم چک نکردم)، حالا اگر دوستم سؤال عمقی بپرسه، واقعاً بهش میگم اینو نمیدونم یا یه سری چیز که از قبل توی ذهنم دارم بهش تحویل میدم؟
در حقیقت، یک چرخه بی‌انتهای بی‌سود درست کردم که در اون هم فکر می‌کنم بلدم و هم فکر می‌کنم صلاحیت یاد دادن به بقیه رو هم دارم که اولین نتیجه تلخ اون برای خودم هست، چرا؟ وقتی توی ذهنم پُر از اطلاعات پراکنده هست، فکر می‌کنم بلدم و نیازی به آموزش ندارم.
حتماً شما هم تجربه کردید که در یک دورهمی، کلاس، جلسه و…، یه عده هستن با شور، شوق، علاقه و هیجان، برای شما از تحول یافتن زندگیشون، موفقیتشون در محیط کار و… تعریف می‌کنن و عمیقاً توصیه دارن که شما هم روش‌های اون‌ها رو تکرار کنید؛ این یک نمونه از نتایج همین بحث روزنوشته هست.

چرا فکر می‌کنیم داریم یاد می‌گیریم؟

این کانال‌ها و صفحات از یه ترفند روانی استفاده می‌کنن: حس لحظه‌ای رضایت. وقتی یه نکته جدید می‌خونی یا یه ویدیو می‌بینی، مغزت دوپامین ترشح می‌کنه و حس می‌کنی داری پیشرفت می‌کنی. اما یادگیری واقعی نیاز به تمرکز، تمرین و تکرار داره، نه فقط جمع کردن اطلاعات تصادفی. مثلاً خوندن ۱۰ پست درباره “چطور خلاق‌تر باشیم” بدون اینکه هیچ‌کدوم رو عملی کنی، فقط تو رو تو دام “مشغولیت ظاهری” می‌ندازه. نتیجه؟ فکر می‌کنی داری یاد می‌گیری، ولی در عمل هیچ تغییری تو زندگیت نمی‌بینی.

نتیجه معکوس: از سردرگمی تا خستگی ذهنی

حالا بیایم به جنبه تاریک‌تر ماجرا نگاه کنیم. وقتی هر روز اطلاعات زیادی از منابع مختلف می‌گیری، مغزت کم‌کم دچار اضافه‌بار اطلاعاتی می‌شه. اینجاست که تمرکزت کم می‌شه، حافظه‌ات ضعیف‌تر می‌شه و حتی ممکنه احساس کنی از چیزی که قبلاً می‌دونستی هم دور شدی. مثلاً اگه یه روز درباره زبان‌آموزی بخونی، روز بعد درباره سرمایه‌گذاری و روز بعد درباره یوگا، آخرش نه زبانت بهتر می‌شه، نه پولت بیشتر و نه آرامشت! این سیل اطلاعات، به جای اینکه ما رو جلو ببره، گاهی ما رو فلج می‌کنه.

راه فرار از این تله

خب، حالا که فهمیدیم این کانال‌ها و صفحات چطور ما رو گول می‌زنن، چی کار می‌تونیم بکنیم؟ اول، باید انتخاب کنیم که چه اطلاعاتی واقعاً به درد زندگی و اهدافمون می‌خوره (مهارت اولویت بندی). مثلاً اگه می‌خوای زبان یاد بگیری، به جای چرخیدن تو ۱۰ کانال مختلف، یه منبع مشخص رو دنبال کن و تمرین کن. دوم، زمان مشخصی برای مصرف محتوا بذار و بقیه روز رو به عمل کردن اختصاص بده. و آخر اینکه، یادت باشه یادگیری واقعی وقتی اتفاق می‌افته که چیزی رو تو زندگیت پیاده کنی، نه فقط تو ذهنت انبارش کنی.

وقتی همه چیز برای ما مهم هست، در حقیقت هیچ چیز مهم نیست. این جمله رو یادمون باشه؛ وقتی از یک کلیپ، مطلب، ویدیو، مقاله، خبر یا محتوای خاص در یک پلتفرم “فقط خوشمون اومد”، به این معنا نیست که اون منبع، برای ما اولویت هست. مثلاً اگر برای شما یادگیری مهارت‌های نرم یا چالش‌های ذهنی اولویت نیست، عضویت شما در کانال مدرسه کسب و کار رُهام، فقط سبب عوارض و توهم آگاهی (البته گاهی کاهش عزت‌نفس) هم میشه! از سوی دیگه، به این مهم هم توجه کنید که گاهی در تعیین اولویت هم درگیر رفتار گله‌ای میشیم یعنی وقتی می‌بینیم دوست، همکار و… ما عضو فلان کانال خبری هست، حس می‌کنیم اگر ما هم عضو نباشیم، ممکنه خبری اونجا نشر پیدا کنه که امتیاز اون رو از دست بدیم.

کیفیت به جای کمیت

دفعه بعد که یه کانال تلگرامی یا صفحه اینستاگرام بهت یه نکته جدید یاد داد، از خودت بپرس: “این واقعاً به هدفم ربط داره؟ قراره باهاش چی کار کنم؟” اطلاعات زیاد به خودی خود بد نیست، ولی وقتی بی‌هدف و بی‌نظم باشه، به جای اینکه ما رو باهوش‌تر کنه، فقط وقت و انرژیمون رو می‌گیره. بیایم به جای غرق شدن تو سیل محتوا، یاد بگیریم چطور شنا کنیم و به ساحل هدف‌هامون برسیم. در نهایت، اگر هنوز نمیدونین اولویت‌های شما چی هست؟ همه چیز برای شما اولویت داره.

 

مهدی زارع پورمشاهده نوشته ها

من مهدی زارع پور، مشاور مدیریت، تحلیلگر سیستم و بنیانگذار مدرسه کسب و کار رُهام هستم. عاشق علم مدیریت و هنر رهبری هستم و باور دارم که ترکیب تجربه اجرایی، آموزش اصولی و مشاوره سیستماتیک می‌تواند تحولی پایدار در مسیر رشد افراد و کسب‌وکارها ایجاد کند. اگر به دنبال تحولی هوشمندانه در کسب‌وکار خود هستید یا می‌خواهید مهارت‌های مدیریتی خود را ارتقا دهید، خوشحال می‌شوم در این مسیر همراهتان باشم.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *